پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
یک شنبه 7 خرداد 1396 9:16 PM
روزی کریم خان زند در دیوان مظالم نشسته بود، شخصی فریاد بر آورد و طلب انصاف کرد. کریم خان از او پرسید کیستی؟
آن شخص گفت مردی تاجر پیشه ام و آنچه داشتم از من دزدیدند.
کریم خان گفت وقتی مالت را دزدیدند تو چه می کردی؟
تاجر گفت خوابیده بودم. کریم خان گفت: چرا خوابیده بودی؟
تاجر گفت: چنین پنداشتم که تو بیداری!!!
#گنجینه_لطایف