0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
یک شنبه 7 خرداد 1396  9:16 PM

روزی کریم خان زند در دیوان مظالم نشسته بود، شخصی فریاد بر آورد و طلب انصاف کرد. کریم خان از او پرسید کیستی؟ 
آن شخص گفت مردی تاجر پیشه ام و آنچه داشتم از من دزدیدند. 
کریم خان گفت وقتی مالت را دزدیدند تو چه می کردی؟
تاجر گفت خوابیده بودم. کریم خان گفت: چرا خوابیده بودی؟
تاجر گفت: چنین پنداشتم که تو بیداری!!!

#گنجینه_لطایف

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها