پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
یک شنبه 7 خرداد 1396 9:11 PM
چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت:
به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیا سزای نیکی این است؟
مار گفت: سزای نیکی بدی است ...
و قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .
روباه گفت :
من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم؛
برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد و روباه گفت:
بمان تا رسم نیکی از جهان برافکنده نشود ...