0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
یک شنبه 7 خرداد 1396  9:11 PM

چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد.
چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت:
به گردنت بزنم یا به لبت؟
چوپان گفت: آیا سزای نیکی این است؟
مار گفت: سزای نیکی بدی است ...
و قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند .
روباه گفت :
من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم؛
 برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد و روباه گفت:

بمان تا رسم نیکی از جهان برافکنده نشود ...
 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها