پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
یک شنبه 7 خرداد 1396 9:08 PM
یک یهودی مجوز مهاجرت از روسیه به اسراییل را کسب کرد
هنگام خروج از روسیه در فرودگاه مامور وسایل او را چک کرد یک مجسمه دید از او پرسید : این چیه ؟
مرد گفت : شکل سوالت اشتباهه آقا ؟
بپرس این کیه ! این مجسمه لنین مرد بزرگ روسیه است که توی تمام کشور عدالت و دموکراسی برقرار کرد . من هم برای بزرگداشت این شخص مجسمه اش همیشه همراهمه ، مامور گمرک گفت : درسته آقا ، بفرمایید ...
در فرودگاه اسراییل مامور گمرک هنگام تفتیش مجسمه را دید و از یهودی پرسید : این چیه ؟ مرد گفت : بگو این کیه ؟ گفت این مجسمه مرد منفور و دیوانه ای است که من را مجبور کرد از روسیه برم بیرون ، مجسمه اش همیشه همرامه که تف و لعنتش کنم ...
مامور گمرک گفت : بله درسته آقا ، بفرمایید ...
چند روز بعد که یهودی توی خونه اش همه فامیل را دعوت کرد ...
پسر برادرش مجسمه را روی طاقچه دید وپرسید : این کیه ؟
مرد گفت پسرم سوالت اشتباهه ، بپرس این چیه ؟
این ده کیلوگرم طلای ۲۴ عیاره که بدون عوارض گمرکی از روسیه به اینجا آوردم !!!
« سیاست یعنی اینکه یک حرف را به مردم به صورتهای مختلف بیان کنی » ..