پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 5 خرداد 1396 10:20 AM
♦️يكى در پيش بزرگى از فقر خود شكايت می كرد و سخت می ناليد.
گفت : خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى ؟ گفت : البته كه نه . دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمی كنم .
گفت : عقلت را با ده هزار درهم ، معاوضه می کنى ؟
گفت : نه .
گفت : گوش و دست و پاى خود را چطور ؟
گفت : هرگز .
بزرگ گفت : پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است، باز شكايت دارى و گله می کنى ؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش تر و خوشبخت تر از بسيارى از انسان هاى اطراف خود می بینى. پس آنچه تو را داده اند، بسیار بیش تر از آن است كه ديگران را داده اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش ترى هستى ؟!