0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
پنج شنبه 4 خرداد 1396  2:27 PM

پسری ، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد ،
 تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد  .

در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد  .

سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور  .

 اسم نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند  .

پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد ،

دختر با تعجب گفت قهوه شور میخوری؟

 پسر جواب داد بچه که بودم خانه مان کنار دریا بود ، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم  .

حالا دلتنگ خانه ی کودکی شده ام ، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد .
 
 ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد ، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت .

 پس از چهل سال عاشقونه زندگی کردن ، مرد فوت کرد و نامه ای خطاب به همسرش برجای گذاشت:

 همسر عزیزم ببخش که چهل سال تمام به تو دروغ گفتم .

 آن روز آنقدر از دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای شکر درخواست نمک کردم .

 چهل سال تمام قهوه شور خوردم و نتوانستم به تو بگویم ، بدترین چیز در دنیا قهوه شور است .

 اگر بار دیگر به دنیا بازگردم و باز هم داشتن تو وابسته به خوردن قهوه شور باشد ، تمام عمر شورترین قهوه دنیا را به خاطر چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد .

یک ضرب المثل چینی می گوید برنج سرد را می توان خورد،

چای سرد را می توان نوشید اما نگاه سرد را نمی توان تحمل کرد...

مهم نیست کف پاتو شستی یا نه؟!

حتی مهم نیست کف پات نرمه یا زبر ،

اما این مهمه :

که وقتی از زندگی کسی رد می شی ؛
رد پای قشنگی از خودت به جا بگذار .


مواظب همدیگه باشیم !

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها