0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 15 اردیبهشت 1396  12:51 PM

دوست من، می دانی چیست؟ بهترین و عالیترین حقی که به پادشاه داده شده حق بخشایش تقصیر است. و من از این جهت همیشه خود را پادشاه دانسته ام، چون بی اندازه از این حق استفاده کرده ام. هرگز کسی را محکوم نکرده ام، با عفو و اغماض بوده ام و همه را از چپ و راست بخشوده ام. آنجا که دیگران صدا به اعتراض بلند کرده اند و برآشفته شده اند من فقط پند و اندرز داده ام و قانع ساخته ام. در سراسر زندگیم فقط کوشش داشته ام که همزیستی با من برای اهل خانواده و دانشجویان و رفیقان و خدمتکاران قابل تحمل باشد. و می دانم که این رابطه من با مردم، تمام کسانی را که در پیرامون من بوده اند تربیت کرده است. اما حالا دیگر تخت و تاج چنین پادشاهی را از دست داده ام. در من حالتی نفوذ دارد که شایسته ی بردگان است: شب و روز در سرم اندیشه های بد و نابکار چرخ می زند و در روحم افکاری که در گذشته با آنها بیگانه بوده ام آشیانه کرده است. به من هم بیزاری، هم نفرت، هم کینه و هم خشم دست می دهد و هم می ترسم.

آنتوان چخوف، سرگذشت ملال انگیز، از کتاب بانو با سگ ملوس

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها