پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 15 اردیبهشت 1396 12:31 PM
کارگردانی از تهیه کننده تلویزیونی دعوت کرد تا هنرنمایی سگش را تماشا کند!
این سگ صحبت می کرد، آواز می خواند و داستان تعریف می کرد.
تهیه کننده از هنرنمایی های سگ خوشش آمد و قراردادی حاضر کرد تا با سگ امضا کند اما ناگهان سگ بزرگتری وارد استودیو شده آن سگ را گرفته، کشان کشان با خود برد.
تهیه کننده پرسید: چی شد...؟
کارگردان با تاسف گفت: مادرش بود... اصرار دارد که پسرش شغل دیگری داشته باشد.