0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 15 اردیبهشت 1396  11:57 AM

♦️می دانید داستان " گربه را دم حجله کشتن" چیست؟ می گویند در ایام قدیم دختری تندخو و بد اخلاق وجود داشته که هیج کس حاضر به ازدواج با او نبوده است. پس از چندی پسری از اهالی شهامت به خرج می دهد و تصمیم می گیرد که با وی ازدواج کند. بر خلاف نظر همه، او می گوید که میتواند دخترک را رام کند.
خلاصه پس از مراسم عروسی، عروس و داماد وارد حجله می شوند و ....چند دقیقه از زفاف که می گذرد پسرک احساس تشنگی می کند .
گربه ای در اتاق وجود داشته از او می خواهد که آب بیاورد! چند بار تکرار می کند که ای گربه برو و برای من آب بیاور!
گربه بیچاره که از همه جا بی خبر بوده از جایش تکان نمی خورد تا اینکه مرد جوان چاقویش را از غلاف بیرون می کشد و سر از تن گربه جدا می کند.
سپس رو یه دختر میکند و میگوید برو آب بیار. خب معلومه دختر از ترس سریع میره آب میاره و این ضرب المثل از آن زمان رایج شد

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها