0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 15 اردیبهشت 1396  11:42 AM

وزی شخصی از بیابان به سوی مدینه می آمد ، در راه دید پرنده ای به سراغ بچه های خود در لانه رفت.کنار لانه آمد و جوجه های آن پرنده مادر را از لانه درآورد و با خود گفت: اینها را به عنوان هدیه نزد پیامبر (ص) ببرم.
آنها را به حضور پیامبر (ص) آورد، در این هنگام جمعی از اصحاب حاضر بودند، ناگاه دیدند پرنده مادر،بی آنکه از مردم وحشت کند آمد و خود را روی جوجه های خود انداخت.معلوم شد پرنده مادر ، به دنبال آن شخص به هوای جوجه هایش آمده و محبت و علاقه به قدری زیاد بوده که بی آنکه از دیگران وحشت کند تا او را نیز دستگیر کنند، امد و خود را به روی جوجه هایش انداخت و با زبان حال جوجه های خود را می خواست.
پیامبر (ص) به حاضران رو کرد و فرمود: (این محبت مادر را نسبت به بچه هایش درک کردید، ولی بدانید خدا هزار برابر محبت، نسبت به بندگانش محبت و علاقه دارد)

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها