0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
جمعه 15 اردیبهشت 1396  11:40 AM

دو تا همسایه بودند که در یک اداره کار کردند و حقوقشان مثل هم بود.یکی از آن ها همیشه بدهکار بود و نگران بود بلکه گاهی ناراضی بود و یواشکی سیاه نمایی می کرد و بسیاری از دستاوردها و راهکارها را انکار می کرد.اما آن یکی همسایه همیشه شاد و سر حال بود و به روی زندگی لبخند می زد.همسایه اولی رفت پیش همسایه دومی و پرسید چرا من نمی توانم و تو می توانی؟همسایه دومی گفت: برای این که بر اساس آمارهای رسمی همین حقوقی که من و تو می گیریم برای زندگی خوب کافی است، من بر اساس آمارهای رسمی خرید می کنم، اجاره خانه می دهم و هزینه تحصیل فرزندانم را پرداخت می کنم.
اما تو بر اساس شایعات زندگی می کنی پس ناگزیر خریدهایت گران است، اجاره خانه ات چند برابر آمارهای رسمی است و هزینه تحصیل فرزندانت سرسام آور و حقوقت ناچیز است.اولی گفت: آها! فهمیدم پس به آمارهای رسمی مراجعه کرد و دید که دنیا به رویش لبخند می زند.نرخ ها پایین آمده اجاره خانه یک پنجم شد و هزینه تحصیل فرزندانش از پول توجیبی آن جوانان برومند هم کمتر شده، آن وقت فهمید که شایعات عجب چیز بدی است و آمارهای رسمی چه قدر خوب است.
〰〰〰〰〰〰

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها