0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
شنبه 2 اردیبهشت 1396  6:13 PM

مردی از ديوانه ای پرسيد :
نام اعظم خدا را ميدانی ؟

ديوانه گفت نام اعظم خدا " نان " است،
اما اين را جايی نمی توان گفت !!!

مرد گفت : نادان شَرم كن ،
چگونه نام اعظم خدا نان است ؟؟؟

ديوانه گفت:
در قحطی نيشابور، چهل شبانه روز ميگشتم، نه در هيچ مكانی صدای اذانی شنيدم و نه هيچ مسجدی را گشاده يافتم!
آنجا بود كه دانستم نام اعظمِ خدا و بنيادِ دين و مايه اتحادِ مردم فقط نان  است.

👤عطار نیشابوری

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها