#داستان_کوتاه|هر ذاتی رو میشه درست کرد، جز
یک شنبه 20 فروردین 1396 7:16 PM
#داستان_کوتاه|هر ذاتی رو میشه درست کرد، جز ...
✍نوشتاری از پرویز پرستویی:
✳️پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل می کرد:
گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زاییده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید. چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند و به خاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
✳️این ماده گرگ به شکار میرفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار میکرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد. اما با اینکه رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرض گوسفندان ما نمی شد.
ما دقیقا آمار گوسفندان و بره های آنها را داشتیم و کاملا مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند. یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند.
✳️ما صبرکردیم ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد. وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آنها را گاز می گرفت و میزد و بچهها سر و صدا و جیغ می کشیدند و پس از آن نیز همان روز آنها را برداشت و از آغل ما رفت.
روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت رفت.
✳️این یک گرگ است و با سه خصلتِ درندگی، وحشی بودن و حیوانیت شناخته می شود. اما میفهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسان کرد، به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد جبران نماید.