0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
سه شنبه 15 فروردین 1396  12:37 PM

 استرس

💎امروز قراره واسه اولین بار باهاش ناهار برم بیرون. خیلی استرس دارم. نه واسه این که اولین بارم هست با یک دختر خوشگل و باکلاس قرار ناهار دارم، بیشتر واسه لباسی که می‌خوام بپوشم جوش می‌زنم . آخه انتخاب خیلی سخته بین این همه لباس شیک و گرون قیمت که همه‌اش هم مارک هست و اورجینال.
شاید اون بولیز چهارخونه‌ نایک رو بپوشم با شلوار اسلشِ ست خودش. شاید هم یک تیپ رسمی‌تر بزنم و اون کت اسپرت تک دکمه شیری رنگ رو با شلوار کتون ست کنم. یا شایدم...
 فقط خدا کنه بعد از ناهار بتونم زود بپیچونمش و بیام مغازه که تا اوستام نیومده لباس ها رو مرتب کنم و مثل اولش بزارم سر جاش تو طبقه وگرنه...

 م سرخوش

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها