0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
سه شنبه 15 فروردین 1396  12:07 PM

زندگي زيباست
 #براي آنهايي که قصد انتحار دارند

💎زندگي ، چيزي ست تلخ و نامطبوع اما زيباسازي آن کاري ست نه چندان دشوار. براي ايجاد اين دگرگوني کافي نيست که مثلاً دويست هزار
روبل در لاتاري ببري يا به اخذ نشان « عقاب سفيد » نايل آیي يا با زيبارويي دلفريب ازدواج کني يا به عنوان انساني خوش قلب شهره ي دهر
شوي ــ نعمتهايي را که برشمردم ، فناپذيرند ، به عادت روزانه مبدل ميشوند. براي آنكه مدام ــ حتي به گاه ماتم و اندوه ــ احساس
خوشبختي کني بايد: اولاً از آنچه که داري راضي و خشنود باشي ، ثانياً از اين انديشه که « ممكن بود بدتر از اين شود » احساس خرسندي
:کني و اين کار دشواري نيست
.وقتي قوطي کبريت در جيبت آتش ميگيرد از اينكه جيب تو انبار باروت نبود خوش باش ، رو خدا را شكر آن
وقتي عده اي از اقوام فقير بيچاره ات سرزده به ويلاي ييلاقي ات مي آيند ، رنگ رخساره ات را نباز ، بلكه شادماني کن و بانگ بر آر که: «
« !جاي شكرش باقيست که اقوامم آمده اند ، نه پليس
« !اگر خاري در انگشتت خليد ، برو شكر کن که: « چه خوب شد آه در چشمم نخليد
اگر زن يا خواهر زنت بجاي ترانه اي دلنشين گام مي نوازد ، از آوره در نرو بلكه تا مي تواني شادماني کن آن موسيقي گوش ميكني ، نه زوزه
.ي شغال يا زنجموره ي گربه
رو خدا را شكر کن که نه اسب بارکش هستي ، نه ميكروب ، نه کرم تريشين ، نه خوك ، نه الاغ ، نه ساس ، نه خرس کولي هاي دوره گرد ...
پايكوبي کن که نه شل هستي ، نه کور ، نه کر ، نه لال و نه مبتلا به وبا ... هلهله کن که در اين لحظه روي نيمكت متهمان ننشسته اي ،
.روياروي طلبكار نايستاده اي و براي دريافت حق التأليفت در حال چانه زدن با ناشرت نيستي
اگر در محلي نه چندان پرت و دور افتاده سكونت داري از اين انديشه که ممكن بود محل سكونتت پرت تر و دور افتاده تر از اين باشد شادماني
.کن
.اگر فقط يك دندانت درد ميكند ، دل به اين خوش دار که تمام دندانهايت درد نمي آنند
اگر اين امكان را داري که مجله ي « شهروند » را نخواني يا روي بشكه ي مخصوص حمل فاضلاب ننشسته و يا در آن واحد سه تا زن نگرفته
.باشي ، شادي و پايكوبي کن
.وقتي به کلانتري جلبت ميكنند از اينكه مقصد تو کلانتري ست ، نه جهنم سوزان ، خوشحال باش و جست و خيز کن
« !اگر با ترکه ي توس به جانت افتاده اند هلهله کن که: « خوشا به حالم که با گزنه به جانم نيفتاده اند
 .اگر زنت به تو خيانت مي کند ، دل بدين خوش دار که به تو خيانت مي کند ، نه به مام ميهن
.و قس عليهذا ... اي آدم ، پند و اندرزهايم را به کار گير تا زندگي ات سراسر هلهله و شادماني شود
« !البته اين نوشتار را نمي توان داستان ناميد »

 آنتوان چخوف

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها