0

**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**

 
mty1378
mty1378
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1394 
تعداد پست ها : 7386
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
سه شنبه 15 فروردین 1396  12:02 PM

یک نفر دنبال خدا می گشت ،
 شنیده بود که خدا آن بالاست و عمری دیده بود که
 دست ها رو به آسمان قد می کشد .
 پس هر شب از پله های آسمان بالا می رفت ، ابرها را کنارمی زد،
 چادرشبِ آسمان را می تکاند ،
 ماه را بو می کرد و ستاره ها را زیر ورو .
 او می گفت: خدا حتما یک جایی همین جا هاست
 و دنبال تخت بزرگی می گشت به نام عرش ؛
 که کسی بر آن تکیه زده باشد .
 او همه ی آسمان را گشت اما نه تختی بود و نه کسی .
 نه رد پایی روی ماه بود و نه نشانه ای لای ستاره ها.
 از آسمان دست کشید، از جست و جوی آن آبیِ بزرگ هم
 آن وقت نگاهش به زمینِ زیر پایش افتاد .
 زمین پهناور بود و عمیق .
 پس جا داشت که خدا را در خود پنهان کند
 زمین را کند ، ذره ذره و لایه لایه و هر روز فروتر رفت و فروتر
 خاک سرد بود و تاریک و نهایت آن جز یک سیاهی بزرگ چیز دیگری نبود ،
 نه پایین و نه بالا ،
 نه زمین و نه آسمان . خدا را پیدا نکرد .
 اما هنوز کوه ها مانده بود.
 دریاها و دشت ها هم .
 پس گشت وگشت و گشت.
 پشت کوه ها و قعر دریا را، وجب به وجب دشت را.
 زیرتک تک همه ی ریگها را.
 لای همه ی قلوه سنگ ها و قطره قطره آبها را.
 اما خبری نبود
 از خدا خبری نبود ،
 نا امید شد از هر چه گشتن بود و هر چه جست و جو
 آن وقت نسیمی وزیدن گرفت.
 شاید نسیم فرشته بود که می گفت خسته نباش که خستگی مرگ است.
 هنوز مانده است،
 وسیع ترین و زیباترین و عجیب ترین سرزمین هنوز مانده است.
 سرزمین گمشده ای که نشانی اش روی هیچ نقشه ای نیست.
 نسیم دور او را گشت و گفت : اینجا مانده است ،
 اینجا که نامش تویی و تازه او خودش را دید، سرزمین گمشده را دید .
 نسیم دریچه ی کوچکی را گشود ، راه ورود تنها همین بود
 و او پا بر دلش گذاشت و وارد شد .
 خدا آن جا بود .
 بر عرش تکیه زده بود و او تازه دانست عرشی که در پی اش بود، همین جاست .
 سال ها بعد ، وقتی که او به چشم های خود برگشت،
 خدا همه جا بود ؛ هم در آسمان هم در زمین .
 هم زیر ریگ های دشت و هم پشت قلوه سنگ های کوه ،
 هم لای ستاره ها و هم روی ماه

 

وقتي مي گوييم علي غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را 
وقتي مي گوييم حسين غريب بود لعنت ميکنيم مردمان آن زمان را
 خدا نکند روزي بگويند مهدي غريب بود که آينده گان لعنتمان کنند

 

!جنـگ نـرم , تـفـنـگ نميخواهد چـادر ميخواهد


 

تشکرات از این پست
siryahya
دسترسی سریع به انجمن ها