پاسخ به:**داستان های کوتاه و جملات پند آموز**
سه شنبه 15 فروردین 1396 11:39 AM
فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدری از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای من در نهایت فقرم، به من چیزی بده. بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه ی کسی مثل تو نمی آمدم.