پاسخ به:📗📘📙 بهترین شعرهایی که خوانده ام 📗📘📙
پنج شنبه 3 فروردین 1396 3:55 PM
دوش می آمد و رخساره بَراَفروخته بود
تا کجا باز دلِ غَمزده ای سوخته بود
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود
جانِعُشاق سِپَند رُخِ خود میدانست
وآتشچهره بدینکار بَراَفروخته بود
گر چه میگفت که زارت بِکُشم؛ میدیدم
که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود
دل بَسی خون بِکَف آورد؛ ولی دیده بِریخت
الله الله که تَلَف کرد و که اَندوخته بود
کُفرِزُلفش رهِ دین میزد و آن سنگین دل
در پِیَش مَشَعلی از چهرهِ بَراَفروخته بود
یار مفروش بدنیا؛ که بسی سود نکرد
آنکه یوسف بِسَرهِ ناصَرهِ بِفروخته بود
گفت وخوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یارب این قلب شناسی ز که آموخته بود
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.