سرانجام آنچه از وقوع آن هراس داشتيم اتفاق افتاد و تانك او مورد اصابت گلوله قرار گرفت و به آتش كشيده شد. هيچ وقت فراموش نمى كنم تانك غرق در شعله آتش با سرعتى كه دم به دم كمتر مى شد به راه خودش ادامه داد، لحظه اى بعد ديديم آن برادر قهرمان ارتشى، در حالى كه شعله هاى آتش از بدنش زبانه مى كشيد به زحمت از برجك تانك در حال حركت بيرون پريد. متأسفانه چون از قسمت جلوى تانك پائين پريده بود وقتى به زمين افتاد تانك درحال حركت از پيكر در حال سوختن او عبور كرد و ... هنوز هم افسوس مى خورم كه چرا حتى نام اين دلاورمرد را ندانستم.»
كار در دشت عباس گره خورده بود و نيروها زير آتش شديد دشمن بودند. تانك هاى عراقى خودروهاى تداركاتى را شكار مى كردند و نمى گذاشتند مهمات به رزمندگان برسد. در اين شرايط گلوله هاى آر.پى.جى۷ رزمندگان هم رو به اتمام بود و ...
شهيد امیرصياد شيرازى :
«چهار ـ پنج روز بعد از شروع عمليات، طراحى عمليات مال ما نبود. پيشروى از رزمندگان بود و تأييدش با ما. مى گفتيم، برويد «چنانه» را بگيريد، مى گفتند: الآن در «چنانه» هستيم. مى گفتيم ارتفاعات فلان را بگيريد، مى گفتند: ما از آنجا رد شديم، داريم ارتفاعات برقازه را مى گيريم. در اينجا شك كرديم! چون ارتفاعات برقازه آخرين نقطه هدف ما بود، گفتند ما رسيديم.
آنجا دو تا ارتفاع موازى هست، به آقاى رضايى گفتم: من باورم نمى شود كه اينها رسيده باشند. بين «سيبوره» و «برقازه» دو ـ سه كيلومترى فاصله است. هر دو هم مثل هم است. فكر مى كنند كه رسيده اند، به ايشان گفتم برويم سرى بزنيم. هنوز به منطقه وارد نشده بوديم كه بدانيم بچه ها تا كجا رفته اند و كجا دست ماست و كجا دست عراقى ها، با هلى كوپتر رفتيم ...» جالب اين كه تپه هاى برقازه با دادن فقط يك شهيد آزاد شد. در پايان سومين روز عمليات فتح المبين، رزمندگان ايرانى در سه راهى امامزاده عباس مستقر شدند تا راه نفوذ نيروهاى دشمن را ببندند، اما قرار نبود عمليات همين جا خاتمه پيدا كند. بنابراين رزمندگان ايرانى چون شيرى غران ساعت يك بامداد چهارم فروردين در مرحله دوم عمليات فتح المبين با رمز «يا حسين (ع)» به دل دشمن زدند.
با آزادسازى ارتفاعات و تنگه رقابيه سپاه چهارم عراق نيروهاى زرهى خود كه عازم دشت عباس بودند را فراخواند. آنها عازم دشت عباس بودند تا به تيپ ۲۷ حضرت رسول «ص» يورش برند. اين فراخوان موجب استيصال و سرگردانى عراقى ها در منطقه رقابيه شد.
ساعت ۳ و ۲۰ دقيقه سحرگاه هفتم فروردين، گردان سلمان فارسى تيپ ۲۷ با محافظين سايت ۵ درگير شد و فرمان حمله هم از قرارگاه كربلا با رمز «يا زهرا (س)» صادر شد.
دشمن كه از هر سو غافلگير شده بود، دست به عقب نشينى زد و رادار به دست رزمندگان افتاد و جاد ه هاى تداركاتى منطقه نيز آزاد شد.
تا اينجاى كار، دشمن ضربات سختى خورده بود و عمليات فتح المبين دستاوردهاى بسيارى به همراه داشت اما اين پايان كار نبود.
هدف اصلى مرحله چهارم و آخر عمليات ارتفاعات برقازه بود. عراقى ها نااميد و مأيوس از رويارويى با رزمندگان اسلام در هيچكدام از جبهه هاى مرحله چهارم كار درخورى از خود نشان ندادند. دشمن در بعضى جبهه ها مثل سه راهى امامزاده عباس و تنگه ابوقريب با سرعت پا به فرار گذاشته بود. گردان حبيب ابن مظاهر تيپ ۲۷ نيز تپه هاى استراتژيك «دوسلك» را تصرف كرد و پس از درگيرى با دشمن، برقازه را نيز فتح و قرارگاه تاكتيكى فرماندهى سپاه چهارم ارتش عراق را تصرف كرد.
به هر روى، عمليات فتح المبين در آخرين ساعات هشتم فروردين ۱۳۶۱ با تصرف و دستيابى به همه هدف هاى از پيش تعيين شده پايان يافت. براساس اطلاعات و آمار منتشر شده توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامى ۴ هزار عراقى كشته و ۱۵ هزار نفر اسير شدند. همچنين ۱۸ هواپيماى دشمن نابود شد و ۳۶۱ تانك و نفربر منهدم و ۳۲۰ دستگاه به غنيمت رزمندگان درآمد. ۵۰ عراده توپ منهدم و ۱۶ عراده به غنيمت گرفته شد و ۳۰۰ خودروى دشمن از بين رفته و ۵۰۰ دستگاه خودرو به دست رزمندگان ايرانى افتاد.
اين آمار تلفات دشمن به همراه ۲ هزار كيلومتر مربع سرزمين ايران عزيز از لوث وجود دشمن بعثى آزاد شد و عيدى گرانقيمتى بود كه رزمندگان و فرماندهان شجاع و دلير ايرانى به مردم تقديم كردند.
دشت عباس با نعمات بيكرانش پذيراى گله هاى گوسفند بود. يكى از چوپانان گفت: من نذر كردم اگر به منطقه خودم برگردم دوتا گوسفند قربانى كنم. همين الآن برايتان سر مى برم و پوست مى كنم.
برادران دسته دسته براى زيارت مى آمدند و مى رفتند. در صحن پوكه هاى انواع و اقسام گلوله هاى مختلف به چشم مى خورد. به نظر مى رسيد قبل از آزادى از دست غاصبان اين محل مقدس انبار مهمات دشمن بوده است.