خانواده و فامیل به زبان انگلیسی سه شنبه 10 اسفند 1395 10:05 AM
father
پدر
godfather
پدرخوانده (مفهوم مذهبی)
mother
مادر
godmother
مادر خوانده (مفهوم مذهبی)
son
فرزند پسر
godson
فرزند خوانده (مفهوم مذهبی)
daughter
فرزند دختر
goddaughter
دختر خوانده (مفهوم مذهبی)
parent
والدین
stepfather
ناپدری
child (جمع: children)
بچه
stepmother
نامادری
husband
شوهر
stepson
فرزند خوانده
wife
زن (همسر)
stepdaughter
دخترخوانده
brother
برادر
stepbrother
نا برادری
sister
خواهر
stepsister
نا خواهری
uncle
عمو، دایی
half-sister
خواهر ناتنی
aunt
عمه، خاله
half-brother
برادر ناتنی
nephew
خواهر/برادر زاده (مذکر)
mother-in-law
مادر شوهر / مادر زن
niece
خواهر/برادر زاده (مونث)
father-in-law
پدر شوهر / پدر زن
cousin
پسر یا دختر عمو/عمه/دایی/خاله
son-in-law
داماد (نسبت فامیلی)
grandmother
مادر بزرگ
daughter-in-law
عروس (نسبت فامیلی)
grandfather
پدر بزرگ
sister-in-law
خواهر زن / خواهر شوهر / زن برادر
grandparents
پدر بزرگ و مادر بزرگ
brother-in-law
برادر زن / برادر شوهر / شوهر خواهر
grandson
نوه پسر
friend
دوست
granddaughter
نوه دختر
grandchild (جمع:grandchildren)
نوه
partner
شریک زندگی
fiancé
نامزد (مذکر)
fiancée
نامزد (مونث)
relation / relative
فامیل
to be born
به دنیا آمدن
twin
دو قلو
to die
مردن
to adopt
به فرزندخواندگی گرفتن
to get married
ازدواج کردن
adoption
فرزند خواندگی
to get divorced
طلاق گرفتن
adopted
marriage
ازدواج
only child
تک فرزند
wedding
جشن عروسی
single parent
والد تنها
bride
عروس
single mother
مادر تنها
bridegroom
داماد
infant
نوزاد
best man
ساقدوش داماد
baby
خودسال
bridesmaid
ساقدوش عروس
toddler
کودک نوپا
wedding day
روز عروسی
single
مجرد، تنها
wedding ring
حلقه ازدواج
engaged
نامزد کرده
wedding cake
کیک ازدواج
married
متعهل
wedding dress
لباس عروسی
separated
جدا شده
honeymoon
ماه عسل
divorced
طلاق گرفته
anniversary / wedding anniversary
سالگرد ازدواج
widow
بیوه
widower
مرد زن مرده
آفتاب آمد دلیل آفتاب گر دلیلت باید از وی رخ متاب