کودک و نقاشی
یک شنبه 8 اسفند 1395 6:34 PM
اگر کودکی را همراه خود به صحرا یا کوه یا باغ وحش و پارک ببریم و از او بخواهیم انچه دیده نقاشی کند، نقاشی او درست برعکس آنچه دیده است خواهد بود... ممکن است که کودکان در لحظه اول شکل ظاهری چیزی را در نقاشی نشان ندهند ولی اگر به همان نقاشی درست و دقیق نگاه کنیم مجموعهای واحداست، و آیینهای است از روح و واقعیتی از فکر کودک نقاش. در حقیقت میتوان گفت که در نقاشی کودکان خود نقاشی مطرح نیست بلکه موضوعی کودک درباره آن نقاشی کرده و توضیحاتی که درباره ان میدهد، مطرح است واهمیت دارد.[۲]
خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانواده ایست که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانههایی که کودکان ترسیم میکنند ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پردههای رنگین باشد. چنین خانهای، نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش میکند. بر عکس اگر، خانهای بدون در ورودی، با دیوارهایی بلند وبه گونهای منزوی و دور افتاده ترسیم شود معنای متفاوتی پیدا میکند. مثلاً اگراین خانه بین سنین ۵ تا ۸ سالگی ترسیم شود نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از ۸ سالگی نشانگر احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک ودرنوجوانی نشانگر شرم و حیای بیش ازحد، و داشتن احساسات رقیق است.
ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است تنه پرثباتترین و مشابهترین عامل به خود کودک است، بنابر این بیانگر مشخصات دایمی و عمیق شخصیت اوست. شاخهها و برگها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است.
مثلاً تنه درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود، بچهها در سنین قبل از دبستان تنه درخت را بلند ترسیم میکنند، ولی بعد ازاین سن، بلند بودن تنه درخت اغلب نشانگر عقب افتادگی فکری و یا بیماریهای عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل ازمدرسه است. برعکس اگر تنه درخت کوتاه کشیده شود، نشانگر جاه طلبی و بلند پرواز بودن کودک است. تنه درخت ممکن است صاف یا کج کشیده شود که درحالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است.
شکل شاخهها و برگها و یا قسمتهای بالای درخت نیز دارای معانی مختلفی است. به عنوان مثال شکل منظم شاخهها نشان میدهد که کودک کمتر به تمایلاتش متکی است و بیشتر به نتیجه گیریهای منطقی دست میزند و یا بالعکس شکل نامنظم و درهم شاخهها بیانگر این است که با کودکی بلغمی مزاج و در خود فرو رفته که آمادگی هیچ گونه تغییر و تحولی را ندارد روبرو هستیم. گاهی نیز درختی که کودک ترسیم میکند فاقد شاخه است که این امر نشانگر عدم گسترش استدلال و تفکر منطقی و درگیر بودن فرد با عالم رویاست. برگها نیز برحسب چگونگی ترسیم آن، تعابیر مختلفی دارند. مثلاً ترسیم برگهای منظم ویک شکل مخصوص کودکی است که مسایل را به سادگی میفهمد و قادر به ارتباط با دیگران است؛ و یا نشان دادن برگها به صورت هالهای سبز رنگ در اطراف شاخهها، تمایل کودک به تاثیر گذاری و تسلط بیشتر بر روی محیط را نشان میدهد. برگهای پاییزی و یا برگهای در حال ریخته شدن بیشتر در نقاشیهای نوجوانان و کودکان منزوی دیده میشود. چنین ترسیمی از برگ، مانند هر حرکت پایین رونده دیگر، مبین یاس و سرخوردگی تلقی میشود.
با وجود این نحوه نمایش خورشید – مانند سایر موضوعهای نقاشی ممکن است به حال و حوصله لحظهای کودک و نه به تفاهم و عدم تفاهم بین کودک و پدر بستگی داشته باشد؛ بنابراین قبل از هر قضاوت و تعبیری دراین مورد، بهتر است چندین نقاشی یک کودک را مورد بررسی قرار داد تا معلوم شود آیا این پدیده مرتب تکرار میشود یا خیر. وآنگاه به تجزیه و تحلیل آن پرداخت.
در حالت کلی دو گروه رنگ وجود دارد: رنگهای گرم، رنگهای سرد.
رنگهای گرم عبارتند از (قرمز، زرد، نارنجی) تحریک کننده سبب فعالیت وجنب وجوش، الهام دهندهٔ روشنی وشادی زندگی ومولد حرکتند، در حالی که رنگهای سرد (سبز، آبی، بنفش) موجد حالتهای انفعالی، سکون، بی حرکتی و تلقین کنندهٔ غم واندوه هستند. به نظر واسیلی کاندینسکی اگر رنگ زرد دریک شکل هندسی قرار گرفته باشد، وقتی به طور مستقیم به آن نگاه شود موجد هیجان، ناراحتی، کوفتگی وبرانگبزانندهٔ حالتی غضبناک میشود. اگر تونالیتهٔ این رنگ تشدید شود، ممکن است برای چشم ومغز غیرقابل تحمل باشد. رنگ آبی، بر عکس، انسان را به سوی دقیق شدن در بینهایت سوق میدهد واگر هر قدر بیشترروشن باشد، انعکاس موجی خودرابیشتر از دست میدهد تا آنجا که به آرامش خاموش رنگ سفید میرسد.
به نظر کاندینسکی رنگ سبز مطلق، آرام بخشترین رنگ هاست. این رنگ هیچ انعکاس موجی حاوی شادی ورنج ویا ترس نداردوبه هیچ طرفی درحرکت نیست، بلکه آرام وساکن وراضی از خود است.
به نظر کاندینسکی رنگ سیاه بر عکس نشانگر عدم ونیستی ومانند سکوتی ابدی بدون آینده وامیدی است. بدین معنی که پایان راه یاآن توافقی را مینمایاند که در پایان کامل نطق پدید می اید.
تعادل بین سفید وسیاه در اصل رنگ خاکستری است که نه صداونه حرکتی دارد ودارای سکوتی تسلی ناپذیر است که با سکون سبز که از رنگهای زنده بوجود آمده تفاوت دارد.[۴]