پاسخ به:اشعار شهادت حضرت فاطمه زهرا (س)
پنج شنبه 21 بهمن 1395 6:48 PM
خواب ديده ام كه رفتني شده ام
تا چه افتد خلاصه تعبيرم
زحمت ماندن مرا نكشيد
من همين كنج خانه مي ميرم
بعد نه سال زندگي ديدي
ان صفاي قديم كم كم رفت
رفتنم يا نرفتنم باتوست
تو بگويي نرو نخواهم رفت
تاكه از خانه ميروي بيرون
مي روم يك كنار مي افتم
شب كه خوابم نمبرد ازدرد
روزهم چند بار مي افتم
ياد داري شب عروسيمان
عرش را گلفروش من كردي
من كه يادم نمي رود اصلا
گوشواره به گوش من كردي
تا كه از راه امدي گفتم
افتاب يگانه ام آمد
دست من را به دست تو دادند
گفتم اقاي خانه ام آمد
همه ي صورت من اذيت شد
راه من را كه بست دركوچه
جان اين بچه ها مرا ببخش
گوشواره شكست دركوچه
طيه نه سال زندگي باهم
هيچ چون وچرا نمي كرديم
خواب برچشممان نمي امد
تا كه هم را دعا نمي كرديم
درد بسيار غصه هم ديدم
چون گرفتارها اسيرشدم
فضه مي گفت كه شكسته شدم
جان زهرا بگو چقدر پير شدم
اي امام مدينه حيف از تو
كه مغيره تورا سلام كند
راستي اي حبيبه اسما كو
رفته تابوت را تمام كند
اين حسين مرا كه مبيني
حرفي از سينه پهلويش نزدم
تو خودت شاهدي كه از اول
بي وضو دست برمويش نزدم