پاسخ به:اشعار ولادت حضرت رقیه (س)
چهارشنبه 13 بهمن 1395 5:09 PM
يا حضرت رقيه(س)
دوره ي غربت دلم سر شد
آسمان و زمين منور شد
حال و روز خراب ديروزم
با کرامات عشق بهتر شد
دام و دانه نشان من دادند
خود به خود اين دلم کبوتر شد
مثل يک آسمان باراني
چشمم از شوق مقدمي تر شد
بار ديگر حسين بابا شد
و عروس مدينه مادر شد
دختري را که عمه بوسيده
روي دست حسين خوابيده
آمده دختري که باباييست
خنده هاي پدر تماشاييست
چقدر کودکانه تا دم صبح
عمه گرم نواي لالاييست
بين گهواره ي دو دست عمو
چه پري قشنگ زيباييست
بي جهت دل نبرده از بابا
چقدر خنده هاش روياييست
حضرت فاطمه دوباره رسيد
قد و بالاي او چه زهراييست
بايد اين ناز را عمو بخرد
دخترک آمده که دل ببرد
ماه شبهاي خانه رويش بود
عطر ياسي ميان مويش بود
گل سر داشت از ستاره ي شب
عالمي مست هاي و هويش بود
هر زماني که ميل بازي داشت
جاي او شانه ي عمويش بود
علي اکبر شبانه مي آمد
پيش خواهر و قصه گويش بود
چادرش چه ناز سر مي کرد
بوسه هاي پدر به رويش بود
رشته ي جان عمه گيسويش
هديه هاي عمو النگويش
دختري که نگار بابا بود
در نگاهش هزار دريا بود
صورتش را نسيم مي بوسيد
صورتي را که مثل زهرا بود
گيسوانش به دست شانه ي عشق
هر زماني که پيش بابا بود
ساعتي که با عمويش بود
چقدر لحظه هاش زيبا بود
کس نديدست که زمين بخورد
جايگاهش هميشه بالا بود
غصه با بي کسي تباني کرد
آرزوهاش را خزاني کرد
(مسعود اصلاني)