پاسخ به:اشعار پیامبر اکرم (ص) (وفات)
سه شنبه 12 بهمن 1395 12:37 AM
تيغ ابرويت غزل را درخطر انداخته
پيش پايت ازتغزل بسكه سرانداخته
!مرد اين ميدان جنگ نابرابر نيستم
تيرمژگانت ز دست دل سپرانداخته
بنده ای ؟ پروردگاری ؟ این شکوه لایزال
!شاعرانت را به اما واگر انداخته
نامي ازميخانه ها نگذاشت باقي نام تو
باده را چشم خمارت ازاثرانداخته
ساقي معراج، عرش گنبد خضرايي ات
جبرئيل مست را از بال وپر انداخته
كارديگر ازترنج و دست هم، يوسف گذشت
تيغ، سرها را به اظهارنظر انداخته
!سود بازار نمك انگار چيزديگري است
خنده ات رونق زبازار شكر انداخته
عاشق و معشوق ها ازهجررويت سوختند
عشق تان آتش به جان خشك وتر انداخته
اين تنورداغ مدح چشمهایت؛ مهربان
نان خوبي دامن اهل هنر انداخته
مهرباني نگاهت، اي صبورسربه زير
دولت شمشير را از زوروزر انداخته
تا سبكباري دل، چوب حراجت را بزن
چين زلفت درسرم شوق سفر انداخته
!آمدم برآستانت درزنم ، يادم نبود
ميخ سرخي كوثرت را پشت درانداخته