0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
پنج شنبه 3 فروردین 1396  1:25 PM

 

نوشته ای برای خدا...
با نام خودت نوشته ام را آغاز می کنم زیرا تو بهترین سرآغاز برای تمام آغاز هایی،
از تو نوشتن و برای تو نوشتن بسیار سخت است . 
همیشه در دلم با تو صحبت می کنم، وقت و بی وقت در هر جا و هر لحظه، 
و تو چه خوب شنونده ای برای حرف هایم هستی، تو هر حرفی گفتم شنیدی، 
هر چه خواستم دادی و به هر وعده ای که دادی وفا کردی ،
چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی .... 
چه روز ها که با تو قهر کردم و فکر کردم مرا دوست نداری اما تو همیشه کاری 
را کردی که به صلاح من بود و من ندانستم ... 
وقتی بعضی دعاهایم را زود اجابت کردی بعضی ها را دیر و بعضی را اصلا، 
فهمیدم برای رسیدن باید کمی عجله کرد گاهی صبر کرد گاهی کنار کشید...
وقتی انسانهایت فقط با گفتن یک جمله همه ارزش و اعتبار مرا زیر سوال بردند 
فهمیدم بعضی آدم ها معنای واقعی بعضی چیزها را درک نمی کنند. 
پس یاد گرفتم به آدمها برای پیدا کردن راه درست بیشتر فرصت بدهم...
اما با همه این حرف ها من برای تو چه کردم؟! یا بهتر بگویم ما برای تو چه کردیم؟!
چقدر حرف تو را شنیدیم؟! چقدر به وعده هایمان وفا کردیم؟!
و چقدر به خاطر تو از حقمان گذشتیم؟! 
خدای من ...چقدر دیر به یادت می افتیم و زود به زود فراموشت می کنیم!
به راستی تویی که نوشته مرا می خوانی در روز چند بار به یادش می افتی ؟؟ 
چند بار شکر نعمت هایش را به جا می آوری و چند بار در روز به خاطرش کار 
حرام نمی کنی ؟؟ خدایا چقدر در مورد تو کم نوشته ایم و کم خوانده ایم...
وای بر ما که چقدر کم به او پرداخته ایم و زیاد از او خواسته ایم...
کداممان بین این روزهای زندگیمان و بین این همه حرف و مقاله و مجله و 
وبلاگ های خوش آب و رنگ تنها یک صفحه اش را برای تو اختصاص داده ایم؟!!!... 
کداممان آنقدر در تو عمیق شدیم که بتوانیم حرف تازه ای از تو بنویسیم ،
همیشه همان حرف های تکراری و تکراری ... 
خدای من بی آن که متوجه شده باشم صفحه رو به اتمام است...
می خواهم چشم هایم را ببندم و از ته دل دعا کنم برای تویی که نوشته من را
خواندی و پا به پای من آمدی ، دعا کنم خدا به تمام آرزوهای خوبت جواب مثبت
بدهد و روزی همانی شوی که او می خواهد...
خداوندا کمکم کن هیچ گاه ایمانم در شرایط سخت طاقت فرسا متزلزل نشود
و بدانم هر آنچه اتفاق می افتد نیاز امروز من برای رسیدن فردایم به توست.
گاهی خدا آنقدر صدایت را دوست دارد که سکوت می کند تا تو بارها بگویی: خدا
برای اثبات کوری کافیست که انسان چشم های نگران خدا را نبیند.
به چشم های خود دروغ نگوییم، خدا دیدنی است.
 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها