0

.ღ خــلوت با خــدا... ღ.

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
سه شنبه 12 بهمن 1395  4:40 PM

به نام او 

الهی 
ای آشنای لحظه هایم 
شاید الفبای حرفهایم خواندنی نباشند 
شاید دیکته نگاهم را نمیتوان نمره داد 
اما من به یقین میدانم که تو حروف بی مشق را دیکته میکنی !
وبه یقین می دانم که صدایم را لمس میکنی وقتی که می خوانمت !
و وقتی می جویم و نمیبینمت ، تویی که می نویسی در قرنیه چشمهایم وسعت شکوهت را !
الهی 
ای آشنایم 
دلمان لک زد و پوسید 
از بس اشک غم غربت بر آن چکید !
و زبانمان شاهراه غربت شد 
از بس کز کرد و نالید!
الهی 
ای آشنایم 
برگ های همه تقویم های امسال هم به صفحه آخر رسید 
از بس درد دلمان را در آن نگاشتیم 
و جوهر خودکارهایمان تمام شد از بس غربت را قطره قطره بارید !
و هنوز هم گلدان خشک گوشه باغچه در اانتظار نم نم باران مهر توست !
الهی 
ای آشنایم 
حیف نیست که سرچشمه اشکهایمان سراب شود و دعاهایمان بر لبهایمان یخ ببندد !
حیف نیست که ( من ) ها و ( تو ) ها ، همچنام من و تو بماند و ما نشود ؟
ای سایبان بیابان ظلمانی ام 
بر دانسته ها و ندانسته هایم بارم نمره مگذار 
که تویی عشق من برای خواندن و نوشتن !
الهی آنگاه که از تو و باتو میگویم نمره تویی در حد لیاقت چشمانم !
کاش آنها نیز باور کنند وسعت تو را !

الهی و ربی من لی غیرک 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها