پاسخ به:.ღ خــلوت با خــدا... ღ.
سه شنبه 12 بهمن 1395 2:36 PM
به روی اسمان گویم
خدایا!
چرا سردی ی این دل را به گرمی نگاهت لحظه ای مهمان نمیداری؟
خدا گوید:
چه ها خواهی ز درگاهم؟
منم با بغض؛بغضی مانده در گنج گلویم...
بگویم:
خدایا دوستم داری؟
اگر داری؛
چرا من را به حال خود رها کردی؟!
چرا من را در این زندان غم
با دستهایی بسته و
ذهنی پریشان و همی خسته
رها کردی
چرا باران مهرت را نمی باری؟!
که من در اینهمه خشکی این دلواپسی
از تشنگی؛مردم...
ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیلهسین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.