پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)
دوشنبه 11 بهمن 1395 11:32 AM
الشام الشام الشام
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده در آمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دورو برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحضه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینه ای به قدمت تاریخ ، کفر داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها بروی دست و کل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصه ها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای ، بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
چوب حراج بر لب و دندان که خورد ، سر
شد با خدا معامله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب ، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
میخواست معجر از سر خود وا کند مگر
برهم خورد معادله در مجلس یزید
چشمش به عمه خورد و وقار و صبوریش
لب بست دیگر از گله در مجلس یزید
نفرین نکرد و زخم دلش بی نصیب ماند
از مرهم مباهله در مجلس یزید
شد اشک چشم ، بغض و بدل کرد اینچنین
آتش فشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پاره پاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
(مصطفي متولي)