0

اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)
دوشنبه 11 بهمن 1395  11:25 AM

یک دم میان این همه صوت مهیب بود

آیا شنیده‌اید؟ صدایی عجیب بود....

یا ظرف قلب خواهری افتاد و خرد شد

یا که نسیم آیه‌ی مردی غریب بود

گل کرده بود طبع صدای خدا به نی؟

یا در لباس آیه‌ سرایی مجیب بود؟

می‌خواند آیه آیه و می‌خورد سنگ سنگ

در آن میانه چوبه‌ی محمل طبیب بود

جانی گرفت دختر صبر از نگاه سرخ

ورنه به خواب رفتن او عنقریب بود

از ناقه خواست ماه بچیند برای خود

اما چه سود زحمت او بی‌نصیب بود

سیراب گشته قافله از چشم‌های او

این هم کرامتی ز نگاه حبیب بود

راه نجات دخترکان زیر بار چشم

تنها به لطف بازوی امَّن یُجیب بود

غارت که کرد آفت شمشیر باغ داغ

سهم لبان نیزه فقط خون سیب بود

آیا حنا به موی سپیدش گذاشتند؟

یا که امام قافله شیب‌الخضیب بود؟

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها