پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان اسرا به شام)
دوشنبه 11 بهمن 1395 12:40 AM
داداش حسین...
ما رو با غصه ایام میبرن
سوره فجر و توی شام میبرن
ای برادر بیا ناموس داری کن
خواهرت رو ملاء عام میبرن
غم و غصه هام بی اندازه شده
به خدا داغ دلم تازه شده
جلوی چشمای زینب سر تو
آویزون به روی دروازه شده
اینهمه ازدحام و چیکار کنم؟
خستگی پاهامو چیکار کنم؟
برا تازیانه ها سپر بشم
سنگای پشت بام و چیکار کنم
دخترت رو روی پاهام میشونم
خودمو تو کوچه ها میکشونم
سر پیری به چه روزی افتادم
موهامو و با آستینم میپوشونم
همه اش از کینه مولا آب میخورد
خواهرت طعنع بی حساب میخورد
حق بده اگه خودم رو میزدم
خیزان میزد و هی شراب میخورد
جواد پرچمی