0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:57 PM

حضرت زینب(س)-اسارت در کوفه

 

 این زن طنین خطبه های حیدرت نیست!؟

 تصویر صوتش منطبق با خواهرت نیست!؟

رویش سیاه از آفتاب و مو سپید است...

 بنگر به رویش... او شبیه مادرت نیست!؟

 وقتی کنارت تا به آخر ایستاده است...

 یعنی کسی جز او چو یار آخرت نیست...

 تو بر منار نیزه مشغول اذانی...

 جز گوش های کر شده دور و برت نیست

 زخمِ ردِ افتاده بر روی سه ساله...

 آیا شبیه حالت انگشترت نیست...؟!

 پرسیدی از خواهر که زیر پای نیزه...

 در چنگ آن رقاص آیا معجرت نیست!؟

 یک نیزه ما بین غبار از دور پیداست

 اِ... مشک ساقی... راستی... آب آورت نیست...

 پایین پریدند از قلم دوش پدرها

 اطفال کوفی... آه.... جیغ دخترت نیست!؟

تا آمدم بر خود بیایم... حیف دیدم...

 بر روی نی ها... ناگهان... یک آن... سرت نیست

 ای کاش دیگر هم من و هم تو نلرزیم...

 چون کار زینب رقص در چشم ترت نیست

 کرده زبان سرخ من... سبزین سرت را...

 قلب و لب و شمشیر خالی... یاورت نیست...

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها