0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:53 PM

این همه انگشتها بالا ز چیست؟!

روز روشن وقت استهلال نیست

روز روشن روی نی وقت زوال

کس ندیده خون بریزد از هلال

ای تو خود قرآن و زینب آیه ات

ای من و مهمل خجل از سایه ات

با سرت شمع دلم گردیده ای

سایه بان مهملم گردیده ای

تو به چشم من بده از نیزه نور

من گلوی پاره می بوسم ز دور

من نه آن هستم که از پای اوفتم

هر چه آمد پیش در هم کوفتم

صبر در موج بلا رام من است

بحر غم در قلب آرام من است

من به مقتل خصم را دادم شکست

من گرفتم پیکرت را روی دست

من کتک خوردم کنار پیکرت

تا کنم دفع خطر از دخترت

این من این داغ تو این ظلم عدو

گر سخن با من نمی گویی مگو

ای مسیح فاطمه اعجاز کن

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها