0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:46 PM

 

روبروی لشکری از شمر تنها ایستاد
کوه را بر شانه ­هایش داشت امّا ایستاد
گر چه لب­هایش کویری بود لبریز از عطش
تشنگی را سوخت در خود مثل دریا ایستاد
کوفه خونش خواب رفت و لال شد آن­جا که زن
پرده را از چهره­اش برداشت، مولا ایستاد
حرف سرخش را تبسّم بست بر چشم افق
تا ابد چون هر غروبی سرخ بر پا ایستاد
دست دور شعله­ی خون حسینش حلقه کرد
سوخت امّا شعله ای از کربلا را ایستاد

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها