0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  11:40 PM

هلال یک شبـه! ای مـاه آفتـاب‌ جمال

چه شد که یک شبه گشتی به نوک نیزه هلال

غــروب اول مَــه رؤیـت هــلال کنند

کسی نکرده بـه هنگـام ظهر، استهلال

نیاز نیست بخـوانی بـه نوک نـی قرآن

کـه بـا قیـام تـو قرآن گرفته استقلال

روا بود سر نی چون به عـارضت نگرند

یُسَبِّحــونَ لَــه بِــالغُــدُّو و الآصــال

جزای آن همه احسان مصطفی این بود

که خون پاک تو شد در مه حرام، حلال؟!

گمان نبـود که در کوفه با چنان عـزّت

ز ما بـه نـان و به خرما کننـد استقبال

گهی بـه دور سـرت، گاه در کنـار تنت

دلـم بـود سر نی دیـده جـانب گـودال

ز نـوک نیـزه تبسـم بـزن به فاطمه‌ات

که می‌زند دلش از بهر بوسه‌ات پر و بال

هلال ختم رسل سر زده است بر سر نی

رواست تـا کـه بگویـد اذان دوبـاره بلال

به دفترِ دلِ مجروح «میثمت» ثبت است

که اهل کوفه چه کردند بـا محمّـد و آل

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها