0

اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار محرم (ورود کاروان به کوفه)
یک شنبه 10 بهمن 1395  7:21 PM

اسرار نهان را سر بازار كشيدند

آتش به دل عترت اطهار كشيدند


دروازة ساعات كه در شأن حرم نيست

ناموس خدا را سوي انظار كشيدند


بازار يهود آبروي اهل حرم رفت

از پيرهن پارة ما كار كشيدند


با سوت و كف و هلهله و رقص و جسارت

دردِ دل ما را همه جا جار كشيدند


تا خواست ، تماشايي مان كرد ستمگر

با   بي ادبي در بر حضّار كشيدند


ايكاش كه چون كوفه غم سيلي مان بود

ما را به سوي مجلس كفار كشيدند


ايكاش فقط سنگ به سرها زده بودند

بر گرية ما قهقهه بسيار كشيدند


هر بار كه بي عاري شان خنده بما زد

زخمي به دل حيدر كرار كشيدند


اي سهل بگو از صدقه سوخت دل ما

خون از جگر احمد مختار كشيدند


از مردمشان هيزتر اينجا خودشانند

خون بود كه از چشم علمدار كشيدند


با اين كه خدا ، حافظ ناموس خودش بود

با حرف كنيزي به جگر خار كشيدند


از مجلس بيگانه به ويرانه كه بردند

فرياد سر عصمت دادار كشيدند


ما را پس از آن بزم شراب اشك نمانده

بس چوب به لبهاي گهر بار كشيدند


با رأس بريده سخن اين بود دمادم

يك آيه بخوان ،كار به اغيار كشيدند


اين شام بلا لكّة ننگي است به تاريخ

اسرار نهان را سر بازار كشيدند

شاعر : محمود ژولیده

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها