0

اشعار شب یازده (شام غریبان)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب یازده (شام غریبان)
شنبه 9 بهمن 1395  7:50 PM

به خاطر می سپرد آن لحظه دیدار رویت را

برای آخرین بار آمد و بویید رویت را

گلی پامال زیر سم اسبان یافت خاک آلود

و در خاشاک و خون و خس به هم پیچیده مویت را

نگاهی دوخت بر چشم و لب و دندان خونینت

جلوتر آمد و بوسید رگهای گلویت را

لبت تشنه ... ولی جانت لبالب دید از دریا

و سرگرم شنیدن بود با نی گفتگویت را

شب شام غریبان رفته رفته دشت را پر کرد

دوباره خم شد و بوسید رگهای گلویت را

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها