0

اشعار شب یازده (شام غریبان)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب یازده (شام غریبان)
شنبه 9 بهمن 1395  7:50 PM

   امان از دل زينب(س)

وایِ من خیمه ها به غارت رفت

گیسویی رویِ نی پریشان ماند

وسط چند خیمه سوزان

خواهری دل شکسته حیران ماند

***

وایِ من چادری به یغما رفت

بانویی معجرش در آتش سوخت

مَردِ بیمار خیمه يِ توحید

نیمی از بسترش در آتش سوخت

***

عاقبت هرچه بود با سختی

سر ِ خورشید را جدا کردند

مرد خورجین به دستی آوردند

صحبت از دِرهَم و طلا کردند

***

مرد خورجین به دست با سرعت

سوی دارالعماره میتازد

مرد خوش قول کوفه با جیبی

مملو از گوشواره میتازد

***

بادِ تند خزان چه سوزی داشت

چند برگی ز لاله ای گم شد

در هیاهوی غارت خیمه

گوشوار سه ساله ای گم شد

***

وای از هق هق ِ النگوها

آسمان هم به هق هق افتاده

داس ِ بی رحم کینه بر جانِ

غنچه های شقایق افتاده

***

سر عباس را به نیزه زدند

تا ببیند چه بر حرم رفته

تا ببیند نگاه یک لشگر

به سوی چند محترم رفته

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها