0

اشعار شب یازده (شام غریبان)

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:اشعار شب یازده (شام غریبان)
شنبه 9 بهمن 1395  7:43 PM

دردها هست، ولی فرصت گفتاری نیست
عازمم قافله را قافله سالاری نیست
بگذارید بمانم به برش یک امشب
تا نگویند بر این کشته عزاداری نیست
پای یک طفل نبینی که پر از خون نشده
دیده بگشا که به باغت گل بی خاری نیست
بر تو هر زخم تنت گریه کند گریۀ خون
کس نگوید زغمت دیدۀ خونباری نیست
غم اطفال فراری به بیابان چه خوری
عمه با ماست نگویی که مددکاری نیست
آفتاب و عطش و داغ، همه سوزان لیک
 غیر تَب بر سر بیمار، پرستاری نیست

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها