محل دفن امام حسين عليه السلام و ديگر شهداي كربلا
شنبه 18 دی 1389 10:23 AM
پژوهشي درباره
محل دفن امام حسين عليه السلام و ديگر شهداي كربلا
شيخ فضل علي قزويني
ترجمه: محمدمهدي رضايي
مقدمه
درباه اصحاب امام حسين عليه السلام و شهداي روز عاشورا در كربلا، به شكلهای مختلف، بررسيها و تأليفاتي صورت گرفته است؛ مثلا در«تاريخ الامم و الملوك» طبري و «الكامل» ابن اثيرو ديگر تاريخهای قديم، تنها به ذكر نام آنهابسنده شده، اما عدهای ديگر از علما نوشتههایی خاص درباره اين شهدا گردآورده و در آنها به اوصاف و تاريخ زندگي و حالات مختلف آنها پرداختهاند. شايد قديم ترين اين نمونهها، كتاب فضيل بن زبير اسدي كوفي، از اصحاب امام باقر و امام صادق عليهماالسلام باشد كه علامه سيدمحمدرضا حسيني جلالي آن را به صورت تحقيق شده و آراسته، در شماره دوم مجله «تراثنا» به نام «تسمية من قتل مع الامام الحسين» به چاپ رسانده است. مشهورترين كتاب دراين موضوع كه در اختيار ماست، كتاب «ابصارالعين في انصارالحسين»، نوشته علامه اديب و تاريخ دان شهير، شيخ محمدسماوي میباشد كه در آن به شرح حال 113 تن از شهداي كربلا پرداخته شده است.
اما در اين ميان، كتاب ارزشمند «الامام الحسين عليه السلام واصحابه»، نوشته علامه متبحر، شيخ فضل علي قزويني، (1290ـ1367ق.) گونه ديگري است. در اين كتاب، تمام افرادحاضر در كربلا ـ مردان و زنان و شهدا و غيرشهدا ـ همه نام برده شدهاند، همچنين در اين كتاب، ماجراي شهادت امام حسين عليه السلام و حوادث مربوط به حركت آن حضرت از مكه تا كربلا و آن چه پس از عاشورا به وقوع پيوست، همه به تفصيل موردبررسي قرار گرفتهاند.
يكي از ويژگيهای اين كتاب آن است كه مؤلف به بيان فهرستوار مسائل اكتفا نكرده، بلكه با استفاده ازتبحر و احاطه خود برمسائل تاريخي و دقيق نگري خاص خود، آن چه را مورخان نقل كردهاند، نقد و بررسي كرده و هر حادثه كوچك يا بزرگ را با دقتي در خور و قابل ستايش تبيين كرده است و حتي نسبت به الفاظ و عبارت نقل شده در كتابها بي توجه نبوده و آنها را نيز در بوته نقد نهاده است.
آن چه دراين نوشتار در مقابل چشم خوانندگان قرار میگيرد، ترجمه فصل چهارم كتاب مذكور، تحت عنوان «في دفنه و مدفنه عليه السلام و مدفن اصحابه عليهم السلام» است كه تحقيقي تازه و ارزشمند در نوع خود به شمار میآيد و به بسياري از ابهامات و سؤالات دراين زمينه، پاسخ دقيق ومتقن میدهد.
محل دفن امام حسين عليه السلام
علي جلال الحسيني مصري،در كتاب «الحسين» مینويسد: «درباره محل دفن پيكر امام حسينعليهالسلام تقريباً هيچ اختلافي وجود ندارد».
در«كامل الزيارات» تحت عنوان «فضيلت كربلا و زيارت امام حسينعليهالسلام» آمده است:
تمام روايات اين باب و رواياتي مثل اينها، جهت استدلال بر صحت وجود قبر مولاي ماامام حسينعليهالسلام در كربلا، مورداستفاده قرار میگيرند؛ زيرا بسياري از مخالفان، وجود قبر آن حضرت را در كربلا انكار میكنند همچنان كه بودن قبر اميرمؤمنانعليهالسلام در نجف اشرف را منكرند.1
اين سخن، البته، جاي تأمل دارد. آري، عدهای از مخالفان، شهادت امام حسينعليهالسلام را نپذيرفتهاند؛ اما هر كه به شهادت وي باور داشته، وجود آرامگاه او را در كربلا، منكر نشده است و بارها به اين نكته اشاره شده كه هدف منكران، چيزي جز تشكيك درامور مسلم واشكال نمودن درموضوعات بديهي و ضروري نيست؛ تا از اين راه، به اغراض فاسد خود دست پيدا كنند.
بي شك، آن چه از «كامل الزيارات» نقل كرديم، از نويسنده آن، يعني شيخ ابوالقاسم، جعفر بن محمد بن قولويه نيست؛ بلكه يكي از شاگردان وي آن را ضميمه كتاب ساخته است. از اين رو، ذكر آن مطلب در «بحارالانوار»2 و نسبت دادن آن به شيخ ابوالقاسم، چندان مناسب نمیباشد و جاي ايراد دارد
كار امام، با امام است
يكي از مسائل مسلم و اجماعي نزد شيعه كه از ضروريات مذهب به شمار میآيد و رواياتي به طور عام و خاص درباره آن وارد شده، اين است كه امام و معصوم را فقط امام و معصوم غسل میدهد و كفن میكند؛ بلكه گفته شده كه امام و معصوم جز به وسيله امام و وصي پساز خود، دفن نمیشود. بنابراين، مامعتقديم كه بدن امام حسينعليهالسلام را علي بن حسين، امام زين العابدينعليهالسلام به خاك سپرده، هر چند در اين باره، روايتي نرسيده باشد؛ حال آن كه روايات متعددي دراين باره وارده شده است كه برخي عبارتند از:
1. سيد عبدالله شبر(ره) دركتاب «جلاء العيون» ازامام باقرعليهالسلام نقل میكند كه فرمود:
علي بن حسين عليهماالسلام باعلم و قدرت خود، براي دفن پيكر پاك پدر بزرگوارش حاضر شد؛ بر او نمازگزارد؛ او رادفن كرد و پس از اتمام كارها، به همان جا كه بود، بازگشت.
2. در «بحارالانوار» از امام رضاعليهالسلام نقل شده است كه:
علي بن حسينعليهماالسلام دور از چشم مردم، به كربلا رفت و كار خاكسپاري پدرش راانجام داد و بازگشت.
3. كسي از محمد بن مسعود، از جعفر بن احمد، از حمدان بن سليمان، از منصور بن عباس، از اسماعيل بن مهران3 و او از يكي از اصحاب ما چنين نقل است: خدمت امام رضاعليهالسلام نشسته بودم كه علي بن ابي حمزه با ابن سراج و ابن مكاري وارد شدند.
علي بن ابي حمزه پس از گفت و شنودي كه بين او و امامعليهالسلام بر سر مسئله امامت در گرفت، گفت:
ما از پدران بزرگوارت شنيدهایم كه امور مربوط به امام را كسي جز امام انجام نمیدهد». امامعليهالسلام فرمود: «بگو بدانم حسين بن عليعليهماالسلام امام بود يانه؟ علي گفت: او امام بود. فرمود: «چه كسي كار تجهيز و دفن او را به انجام رساند؟
گفت: علي بن حسينعليهماالسلام». فرمود: «وي درآن وقت كجا بود؟ گفت: در زندان عبيدالله بن زياد. فرمود: درست میگويي: او بي آن كه كسي بفهمد، از زندان بيرون آمد و به كربلا رفت و پس از تجهيز بدن حسينعليهالسلام به زندان بازگشت.
بي شك خدايي كه علي بن حسينعليهماالسلام را به قدرت خود به كربلا میفرستد، میتواند مرا قدرت دهد كه به بغداد روم و پيكر پدرم را تجهيز و دفن كنم و آن گاه به مدينه باز گردم؛ حال آن كه نه در زندانم و نه اسير.4
4. از امام جوادعليهالسلام نقل شده كه فرمود:
چون رسول خداصلي الله وعليه وآله ازدنيا رفت، جبرئيل به همراه فرشتگان و روح كه در شب قدر فرود میآيند، به زمين هبوط كردند. در آن هنگام، اميرمؤمنانعليهالسلام چشم گشود و آنان را در منتهاي آسمانها و زمين مشاهده كرد كه پيامبرصلي الله وعليه وآله راغسل میدادند و بر او نماز میگذاردند و برايش قبري حفر میكردند. به خدا سوگند! جز آن فرشتگان، كسي براي رسول خداصلي الله وعليه وآله قبر آماده نكرد؛ پس هنگام دفن كردن آن حضرت، فرود آمدند و او را در قبر نهادند و چون اميرمؤمنانعليهالسلام از دنيا رفت، امام حسن و امام حسين عليهماالسلام، همان صحنهای را ديدند كه پدر بزرگوارشان درمرگ رسول خداصلي الله وعليه وآله ديده بود؛ آنان نيزمشاهده كردند كه پبامبرصلي الله وعليه وآله ، فرشتگان را در كار تجهيز عليعليهالسلام ياري میدهد و چون امام حسنعليهالسلام رحلت كرد، امام حسينعليهالسلام بار ديگر همان صحنه را ديد و اين كه پيامبرصلي الله وعليه وآله وعليعليهالسلام فرشتگان را كمك میكنند. اين مشاهده، پس از شهادت امام حسينعليهالسلام براي علي بن حسين، امام زين العابدينعليهالسلام نيز رخ داد و....
در بعضي روايات آمده است كه اگر امامي در مشرق زمين از دنيا برود و وصي او در مغرب باشد، خداوند آن دو را به هم میرساند.
از روايات امام جوادعليهالسلام كه در «بصائر الدرجات» آمده، استفاده میشود كه رسول خداصلي الله وعليه وآله و هر امام سابقي، در هنگام دفن امام لاحق، حاضر میشود؛ همچنان كه به حضور ايشان در دفن پيكر امام حسينعليهالسلام تصريح شده است. اينك جاي اين پرسش هست كه اين حضور با بدنهای نورانيِ مثالي صورت گيرد ـ چنان كه از روايت بصائر الدرجات معلوم میگردد ـ يا بابدنهای مادي دنيوي؛ به گونهای كه كسي جز امام آنها رانمي بيند؛ زيرا عوالم هستي، نزد ايشان، همه عرضي هستند؛ نه طولي؟ اين بحث، مقام ديگري میطلبد و روايات بسياري را به خود اختصاص داده است.
خلاصه اين كه بي شك رسول خداصلي الله وعليه وآله و اميرمؤمنانعليهالسلام وحضرت زهراسلام الله عليهاو امام حسنعليهالسلام درهنگام دفن امام حسينعليهالسلام حاضر شده وعلي بن حسينعليهماالسلام را در اين كار ياري دادهاند.
بني اسد و دفن شهدا
آن چه گفتيم حقيقت امر بود؛ اما ظاهر مسئله، طبق روايتي كه در «بحارالانوار» آمده، چنين است: حضرت زينب سلام الله عليها به علي بن حسينعليهماالسلام عرض كرد:
خداي تعالي از گروهي از اين مردم كه فرعونهای اين سرزمين آنها را نمیشناسند و نزد آسمانيان معروف و شناخته شدهاند، پيمان گرفته كه اين پيكرهاي قطعه قطعه را جمع آوري كنند و به خاك بسپارند و دراين وادي، نشانهای براي قبر پدرت، سيدالشهداء، بر پا كنند؛ تااثر آن هميشه باقي باشد.5
در حديث ام ايمن نيز چنين میخوانيم:
جبرئيل به رسول خداصلي الله وعليه وآله گفت: سپس خداوند عدهای از امتت را كه كفار آنها را نمیشناسند و آنها به هيچ وجه دراين خونها شريك نبودهاند، میفرستد؛ تا بدنها را به خاك سپارند و براي قبر سيدالشهداء در آن سرزمين نشانهای بگذارد... .6
در كتابهای معتبر، كيفيت دفن امام حسينعليهالسلام و ديگر شهداي كربلا، به طور مفصل و با اين خصوصيات ،نيامده است و آن چه متأخرين گفتهاند، سند محكمي ندارد و رواياتشان قابل اعتماد نيست. تنها مطلب مشهور و مسلم كه رواياتي درباره آن وارد شده و تاريخهای معتبر آن را تأييد میكنند، حضور عدهای از قبيله «بني اسد»، براي دفن پيكر امامعليهالسلام است.
ابن شهر آشوب، در «المناقب» مینويسد:
عدهای از اهالي غاضريه به نام بني اسد، يك روز پس از عاشورا، پيكرها را به خاك سپردند و براي بيشتر شهدا، قبرهاي آمادهای میيافتند و پرندگاني سفيد را بر آنها مشاهده كردند.7
مسعودي مینويسد:
اهالي غاضريه8 مردمي كه از بني غاضره واز بني اسد بودند ـ يك روز پس از شهادت امام حسينعليهالسلام و اصحابش، آنها را به خاك سپردند.9
شيخ مفيد(ره) در «الارشاد» مینويسد:
چون ابن سعداز كربلا حركت كرد، عدهای از بني اسد كه ساكن غاضريه بودند، خود را به پيكر امام حسينعليهالسلام و ديگر شهدا رساندند؛ بر آنها نماز گزاردند و حسينعليهالسلام را در جايي كه اكنون قبر اوست، به خاك سپردند.10
در «كامل البهائي» كه محمد بن علي بن محمد بن حسن طبري، در سال 675ق. آن را براي بهاءالدين محمد بن محمد شمس الدين تأليف كرد و نسخه آن نزد ما موجود است، چنين آمده است:
بني اسد به ديگر قبايل عرب، افتخارمي كردند و میگفتند: ما بوديم كه بر حسينعليهالسلام و اصحابش نماز خوانديم و آنها رابه خاك سپرديم.11
قضيه«بوريا» و اين كه بني اسد بوريايي آوردند و زير پيكر امام حسينعليهالسلام قرار دادند، تنها از «ديزج» كه از طرف متوكل مأمور بر قبر امام حسينعليهالسلام بود، نقل شده است. در «الامالي» به سند مؤلف از محمد بن مسلمه، از ابراهيم ديزج، نقل شده كه گفت:
متوكل مرامأمور نبش قبر امام حسينعليهالسلام كرد»؛ تا آن جاكه میگويد: ابو علي عمادي گفت: در گفت و گو باابراهيم ديزج از او درباره اين ماجرا سؤال كردم و او گفت: «با چندتن ازغلامان خاص خود نزديك قبر رفتيم و قبر را شكافتم؛ پس بوريايي تازه ديدم كه بدن حسينعليهالسلام روي آن قرار داشت و بويي خوش از آن بر میخاست.بدن و بوريا را به همان حال رها كردم و دستور دادم قبر را از خاك پر كنند.
در «كامل البهائي»، چنين آمده است:
بني اسد كه از ترس ابن زياداز محل خود كوچ كرده بودند ،به كربلا رسيدند و پيكرهاي شهدا را افتاده بر زمين ديدند؛ پس آنهارادفن كردند» همچنين دراين كتاب آمده است: «عدهای از يهوديان، نزديك كربلا زندگي میكردند. آنها اهل خيبر بودند و پس از آن كه رسول خداصلي الله وعليه وآله قلعههای ايشان را گشود، كوچ كردند و در نزدكي كربلا ساكن شدند. رئيس ايشان، ابراهيم و روتيل نام داشت.
رسم آنها اين بود كه شبها بر پشت بام خانه هاشان میخوابيدند. در شب شهادت امام حسينعليهالسلام و يارانش، آنها نورهايي را مشاهده كردند كه از آسمان به زمين میآمدند و به آسمان بالا میرفتند؛ پس با خود گفتند: گويا اين كشتهها نزد خداوند، مرتبهای عظيم دارند كه نورهايي از پيكرهاشان به آسمان ساطع میشود؛ پس تصميم به دفن شهدا گرفتند و راهي كربلا شدند».
بنابراين، طبق ظواهر امر، ترديدي نيست كه بني اسد جسم امام حسينعليهالسلام را پس از نمازگزاردن بر او، در مكاني كه اكنون قبر آن حضرت است، به خاك سپردند.
قبر عباس بن علي عليهماالسلام
آن چه مسلم است و درباره آن رواياتي وجوددارد و محققان به آن تصريح كردهاند، اين است كه عباس بن علي عليهماالسلام همان جا كه به شهادت رسيد، به خاك سپرده شد و هم اكنون آن قبر، بارگاهي است شكوهمند كه مردم آن را زيارت میكنند.
درباره نهر علقمه كه مشهور است، بايد گفت: كه درآن زمان، نه نهري آن جا وجود داشته و نه شخصي به نام علقمي در آن جا زندگي میكرده است و سالها پس از شهادت حضرت عباسعليهالسلام كشاورزي علقمي نام، نهري از شط فرات براي زراعت خود ايجاد كرد و آن را از كنار قبر حضرت عباس بن علي عليهماالسلام عبور داد و از آن پس، آن قبر در كنار نهر علقمي قرار گرفت. در اين باره، حكايت مناسبي از شاه اسماعيل صفوي را نقل خواهيم كرد.
مزار علي بن حسين عليهماالسلام
آن چه درباره قبر علي بن حسين حضرت علي اكبرعليهالسلام يقين است ودر اخبار و روايات آمده و شيخ مفيدبرآن تصريح كرده و فقهاي ديگر نيز در كتابهاي خود نوشتهاند، اين است كه آن حضرت در پايين پاي پدر بزگوارش به خاك سپرده شد. عين عبارت «الارشاد» اين است: «نزديك پاهاي حسينعليهالسلام دفن گرديد».
در زيارت ناحيه مقدسه، چنين میخوانيم:
هرگاه خواستي شهداء را زيارت كني، پايين پاي امام حسينعليهالسلام كه قبر علي بن حسينعليهماالسلام آن جا است، بايست.
عبارات دراين باره، متفاوت میباشند؛ گاهي «كنار پاها» و گاهي «سمت پاها» آمده كه هر دو به يك معناست. اين كه محل دفن علي بن حسينعليهماالسلام از ديگر شهدا به پيكر امام حسينعليهالسلام نزديكتر است، اتفاقي است؛ چون براي وي در كنار پاهاي پدر بزرگوارش گودالي حفر كردند ودر آن جا، او را به خاك سپردند.
قبر حبيب بن مظاهر
درباره قبرمشهور و معروف حبيب بن مظاهر، شيخ حافظ احمدبن عبداله اصفهاني، ابو نعيم، در كتاب «حلية الاولياء» مینويسد:
بني اسد، حبيب را بالاي سر حسينعليهالسلام، همان جا كه اكنون قبر اوست دفن كردند؛ چون حبيب، رئيس آنان بود و اين كار، تعظيم او به شمار میآمد.
حافظ ابونعيم يكي از بزرگان محدث واز موثقين نزد شيعه و اهل سنت است و عدهای از خاصه و عامه به مورد وثوق بودنش، تصريح كردهاند. گفته شده كه سني مذهب است؛ ولي برخي به صراحت، وي را شيعه دانستهاند. ابن خلكان در تاريخ خود مینويسد:12
ابونعيم، احمدبن عبداله ـ درنسخهای عبيدالله آمده ـ بن احمدبن اسحاق بن موسي بن مهران اصفهاني، حافظ مشهور، صاحب كتاب «حلية الاولياء»، از بزرگان محدث و حافظان و موثقان بلند مرتبه است كه نزد فضلاء درس خوانده و عالماني بزرگ نزد او علم آموخته و از او منتفع شدهاند. كتاب «حلية الاولياء»، او يكي از بهترين كتابها است. وي در ماه رجب سال 334ق. به دنيا آمد و در ماه صفر 435 ق. رحلت كرد». شيخ بهايي درباه او چنين گفته است: «وي در كتاب حلية الاولياء مطالبي آورده كه بر خلوص او در تشيع دلالت میكند.
از سخن اين ابونعيم درباره قبر حبيب بن مظاهر بر میآيد كه قبر وي در حدود سال 300ق. كاملا مشخص ومتمايز ازديگر قبرها بوده است.
شهيد اول در كتاب «الدروس»، پس از ذكر زيارت شهدا مینويسد:
سپس سلام كن به حبيب بن مظاهر و حربن يزيد رياحي»13 و از اين سخن هم روشن میشود كه در حدود سال 700ق. قبر حبيب وحربن يزيد، مشخص ومعلوم بودهاند.
در كتاب «المقامع» آمده است كه مؤلف در جواب سؤال از قبر حبيب و حر گفته است: «حبيب بن مظاهر در رواق دفن شده است و قبر حر در حدود يك فرسخي كربلا قرار دارد.
به طور كلي بايد گفت كه هيچ كس در اين مطلب شك و شبهه نكرده، مگر آن كه در قلبش وسوسه شيطاني راه يافته يا خود از جمله خناساني است كه در دلها شك و ترديد میافكنند.
قبر حرين يزيد بن رياحي
قبر حر در همين مكاني است كه هم اكنون مورد زيارت قرار میگيرد و براي توضيح بيشتر، به سخن شهيد(ره) در «الدروس» اشاره میكنيم و افزودن بر آن چه حسن بن علي بن محمد بن حسن طبرسي، در «كامل البهائي» بدان تصريح كرده كه: «بني اسد، حر بن يزيد رياحي را با نزديكان وي، در جايي كه به شهادت رسيده بود، دفن كردند».14 شيخ عباس قمي(ره) در «نفس المهموم»، به نقل از نسخه موجود كامل البهائي، مطلب را اين گونه نقل كرده است:
حر بن يزيد رياحي در موضعي كه به شهادت رسيد، دفن شد و نزديكانش او رابه خاك سپردند.15
به هر حال، قبر حر معلوم و متمايز از قبول ديگر شهدا است و شايد عبارت كتاب «كامل البهائي» به جاي «قتل فيه؛ موضعي كه درآن به شهادت رسيد»، «يزار فيه؛ مكاني كه اكنون آن جا زيارت میشود»، بوده است.
قبور ديگر شهيدان
از روايت «المناقب» استفاده میشود كه اكثر شهداقبرهاي جداگانه داشتهاند. در اين كتاب آمده است:
بني اسد قبرهاي آمادهای يافتند و پرندگاني سفيد بر آنها مشاهده كردند.16
شيخ مفيد(ره) در «الارشاد» مینويسد:
براي شهداي بني هاشم وديگر شهدا، پايين پاي امام حسينعليهالسلام گودالي فراهم آوردند و همه را در آن جا به خاك سپردند.17
ظاهر عبارت شيخ ـ بلكه صريح آن ـ اين است كه بني اسد در پايين پاي امام حسينعليهالسلام گودالي براي شهداي بني هاشم و گودالي ديگر براي ديگر اصحاب حفر كردند و آنان را در آن جا به خاك سپردند». در فصل مربوط به نام شهداي كربلا، در «الارشاد» چنين میخوانيم: «اينها كه نام برديم، هفده نفر از بني هاشم بودند؛ برادران حسين و فرزندان برادرش و فرزندان دو عمويش جعفر و عقيل كه همه شان پايين پاي آن حضرت دفن شدهاند كه برايشان گودالي حفر كردند و همه را در آن جابه خاك سپردند؛ غير از عباس و در جاي ديگر مینويسد:
اما اصحاب امام حسين عليهالسلام كه با او به شهادت رسيدند، پيرامون قبر او دفن شدهاند. ما در پي آن نيستيم كه براي ديگر شهداي كربلا، به طور مفصل، قبرهاي جداگانه معين كنيم و تنها چيزي كه يقين است، آن است كه همگي در «حائر» دفن شدهاند و از آن بيرون نيستند.
كلام شيخ مفيد (ره) در اين كتاب، خالي از آشفتگي و اضطراب نيست. در «كامل البهائي» آمده است:
ترديد نداريم كه حائر از طرف پاهاي امام حسين عليهالسلام به شهدا احاطه دارد و آنها را در برگرفته است».
به هر حال، احتمال دفن شدن بني هاشم يا عدهای از اصحاب، پيرامون قبر امام عليهالسلام بسيار بعيد است؛ اگر چه گفته شود و آن چه در روايات باب زيارات آمده و عدهای از بزرگان به آن تصريح كردهاند، با آن منافات دارد.
تنها يك بحث باقي میماند و آن اين است كه براي همه شهداي كربلا، يك گودال حفر كردند - همچنان كه از گفته بعضي مقتل نويسان بر میآيد - يا براي بني هاشم گودالي وجود داشته و براي ديگر اصحاب گودالي ديگر و هر دو گروه پايين پاي امام حسينعليهالسلام قرار دارند؛ همچنان كه ازگفتار شيخ مفيد وديگران استفاده میشود! به نظرما، احتمال دوم صحيحتر است واخبار مربوط به زيارات، با آن ناسازگار نيست؛ زيرا همه شهدا پايين پاي امام حسينعليهالسلام و نزديك قبرعلي اكبرعليهالسلام واقع شدهاند.
اين احتمال را مضمون زيارت ناحيه مقدسه تأييد میكند كه درآن آمده است: «هرگاه خواستي شهدا را زيارت كني، پايين پاي امام حسينعليهالسلام كه قبر علي بن حسينعليهماالسلام است، رو به قبله بايست كه آن جا محله و آرامگاه شهدا است و بگو...».
ظاهر عبارت «يلي رجليه»، اتصال قبر شهدا به قبر سيدالشهداء است؛ همچنان كه درباره قبرعلي بن حسينعليهماالسلام نيزاين اتصال وجود دارد و منافاتي بين اين تعبير و تعبير «عنه؛ نزد» و «نحو؛ جانب» كه در بعض روايات آمده، وجود ندارد.
بنابراين، در واقع قبر علي بن حسينعليهماالسلام به قبر پدر بزرگوارش متصل است وقبور ديگر شهدا به قبر علي بن حسينعليهماالسلام پيوسته میباشد. بنابراين، دور نيست كه بگوييم ضريح مقدسي كه امروزه وجوددارد، هم قبرامام حسينعليهالسلام و هم قبر علي بن حسينعليهماالسلام را در برگرفته و بر گودال شهدا نيز محيط است؛ به خصوص اگر گودال را يكي بدانيم يا به وجود دو گودال عريض، معتقد شويم.
نكته ديگر اين كه در عبارات علما نيامده كه دفن شهدا در شب اتفاق افتاده باشد؛ بلكه عدهای تصريح كردهاند كه تدفين در روز دوازدهم بوده است و اين مطلب، ظاهر عبارات ايشان است؛ اما از قول معاصرين و نيز از كتابهای متأخرين اين سخن نقل شده كه دفن شهدا در شب سيزدهم محرم بوده كه جاي تأمل دارد و خالي از اشكال نيست.
دو مطلب سودمند ديگر
مطلب اول: همچنان كه گفته شد، در زمان ما، بين عامه مردم و در كتابهای متأخرين و بعضي معاصرين مشهور است كه دفن پيكرهاي پاك شهداي كربلا، در شب سيزدهم ماه محرم انجام شده، اما در روايات عامه و خاصه آمده است كه دفن، پيكرها در شب دوازدهم انجام شده است.
طبري مینويسد: ابو مخنف گفته است:
حسين و اصحابش يك روز پس از شهادتشان، به خاك سپرده شدند.18
در مروج الذهب و المناقب، مثل همين عبارت آمده است.
در «مشيرالاخوان» آمده است:
عمر سعد تا ظهر روز بعد از عاشورا در كربلا ماند و آن گاه حركت كرد.19
در «بحارالانوار»، چنين میخوانيم:
محمد بن ابي طالب میگويد: عمر سعد روز عاشورا را تا ظهر فرداي آن، در كربلا ماند.
در «اعلام الوري» آمده است:
امام حسينعليهالسلام يك روز پس از شهادت، به خاك سپرده شد». اين مطلب در «القمقام» و ديگر تاريخهای معتبر و كتابهای مورد اعتماد نيز وجود دارد.
سيدمحسن امين عاملي در «لواعج الاشجان» مینويسد: «عمر سعد، روز دهم و روز يازدهم محرم، تا ظهر در كربلا ماند».20
با توجه به اين سخنان واين كه دفن اجساد شهداعليهمالسلام پس از حركت عمر سعد و اهل بيت امام حسينعليهالسلام صورت گرفت، قول به شب دوازدهم، به واقع نزديكتر است.
احمد بن داود دينوري، در «الاخبار الطوال» مینويسد: «عمر سعدتا دو روز پس از كشته شدن حسينعليهالسلام در كربلا اقامت كرد و آن گاه بانك رحيل سرداد و از آن سرزمين بيرون رفت.21
شايد اين سخن دينوري، دليل قول مشهور در زمان ما باشد؛ اما مؤلف كتاب «الحسين» مینويسد:
بياسي، يكي از بزرگان عامه، معتقد است كه منظور از دو روز، روز عاشورا و فرداي آن است».
مطلب دوم: در اين مسئله اشكال و اختلافي نيست و شيعه، بلكه عالمان، به جزء حسن بصري و سعيد بن مسيب، بر آن اجماع دارند كه شهيد غسل و كفن وحنوط ندارد و به سه شرط زير بالباس تنش دفن میشود: 1. جهاد بر او واجب باشد. 2. در هنگام شهادت، لباس بر تن داشته باشد. 3. روحش در بحبوحه جنگ از بدن بيرون رفته باشد. پس هرگاه جهاد درحق كسي مستحب باشد يا روحش پس از جنگ جدا شود، بايد غسل داده شود و كفن و حنوطش كنند و آن گاه به خاكش سپارند.
همچنين هرگاه شهيد بدون لباس باشد، هر چند غسل ندارد، اما بايد اورا كفن كنند و دفن نمايند؛ زيرا رسول خداصلي الله وعليه وآله با حمزه چنين كرد؛ يعني بر او نماز گزارد و كفنش نمود؛ چون برهنه بود.
ظاهراً در آن چه گفته شد، اختلاف قابل اعتناد و اشكالي وجود ندارد و فتواي علما در عصر حاضر، به همين صورت است.
بنابر شرط نخست ،مسئله در رابطه با شهدايي كه به بلوغ نرسيده بودند، مشكل میشود؛ مگر اين كه بگوييم: جهاد بر آنان نيز واجب بوده، جهت محافظت از وجود امام؛ اگر چه يك لحظه و بنا بر شرط دوم، مسئله درباره شهداي كربلا كه همگي بي لباس و عريان بودند، اشكال پيدا میكند.
همچنين بنابر شرط سوم، درباره سويدبن عمر و بن ابي مطاع چه بايد گفت كه طبق نقل، مجروح شده بود و در ميان زخميان افتاده بود كه شنيد كوفيان میگويند: حسين كشته شد؛ پس به هوش آمد و با چاقويي كه داشت و با شمشيرش، ساعتي با آنان جنگيد؛ تا به شهادت رسيد. ابو مخنف مینويسد: «او آخرين شهيدان بود».22 اگر شرط سوم رابپذيريم، غسل و كفن او واجب بوده است.
آن چه مشكل را در اين مورد آسان میكند، اين است كه علما معتقدند كه عدم غسل و كفن در موردي است كه تأخير، موجب تضييع وهتك حرمت شهيد بشود و به اين مطلب، محقق قمي در «جامع الشتات»، تصريح كرده است.
بدون شك بني اسد در كار خود معذور بودند و امكان غسل دادن و كفن كردن شهدا براي آنها وجود نداشت؛ پس شهدا را با همان وضع به خاك سپردند؛ در حالي كه امامعليهالسلام نيز با آنان بود و كار امام، حجت است و جاي چون و چرا ندارد.
پايان سخن
سبط بن جوزوي در «التذكرة» مینويسد:
زهير بن قين با امام حسينعليهالسلام كشته شد؛ سپس همسر او به غلام زهير گفت: برو و مولاي خويش را كفن كن.
غلام رفت و چون بدن برهنه امام حسينعليهالسلام را ديد، با خود گفت: «آيا مولاي خويش راكفن كنم و پيكر حسينعليهالسلام را وابگذارم؛ هرگز چنين نخواهم كرد»؛ پس بدن حسينعليهالسلام را كفن كرد و با كفن ديگر، زهير را كفن نمود».
در روايتي ديگر چنين آمده است:
«چون بدن امام حسينعليهالسلام را برهنه ديد، شرم كرد از كفن نمودن بدن زهير وبي كفن ماندن حسينعليهالسلام؛ پس به كوفه بازگشت وحقيقت حال را براي همسر زهير بيان كرد و آن گاه چون به كربلا بازگشت، تابدن حسينعليهالسلام و زهير راكفن كند، ديد آنها دفن شدهاند».
شايد همين روايت درستتر باشد ومناسبتر با آن چه پيش از اين گفتهایم.
پي نوشت:
1. ابن قولويه، كامل الزيارات، ص259.
2. مجلسي، بحارالانوار، ج45، ص179.
3. در مأخذ، «ابن سهل» آمده است.
4. رجال الكشي، ص463.
5. بحارالانوار، ج45، ص179.
6. همان، ص182.
7. المناقب، ج4، ص121.
8. در مأخذ «عاضريه» آمده؛ ر.ك: معجم البلدان، ج4، ص183.
9. مروج الذهب، ج3، ص63.
10. مفيد، الارشاد، ص227.
11. كامل البهائي، ج2، ص287.
12. وفيات الاعيان، ج1، ص91؛ با اختلاف و اختصار.
13. الدروس الشرعيه، ج2، ص11؛ در اين منبع «حبيب بن مظاهر» نيامده است.
14. كامل البهائي، ج2، ص287.
15. شيخ عباس قمي، نفس المهموم، ص388.
16. المناقب، ج4، ص121.
17. الارشاد، ص227.
18. طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5ؤ ص455.
19. مشيرالاحزان، ص83.
20. لواعج الاشجان، ص197.
21. الاخبار الطوال، ص257.
22. ر.ك: تاريخ الامم والملوك، ج5، ص353.