خوراکی فراوان روزنامه ومجلات عربی فراوان،روی مبل می نشینیم وروی تخت می خوابیم و در درون سنگر تلویزیون تماشامیکنیم. یعنی بحمدالله پاک شده، کویت ،البته زمانی که یادمان می آید همه اینها از خرمشهر آورده شده همه به کاممان زهر میشود. روز نبرد جایتان خالی امام زمان جلو داربود وما فقط اسیر میگرفتیم ومجروهایشان را جمع میکردیم .صدها تانک رابه جا گذاشته اند. صدها کامیون و ماشین و کلا دو لشکر،،،،بنازم قدرت خدای را که اگر ما بی او میخواستیم بجنگیم همه ما قتل عام می شدیم واز طرف خط آبادان ،خرمشهر سوسنگردو اهواز میروید که خرمشهر را آزاد کنند به امید اینکه ما هم به هنگام عملیات به آنجا برویم ودر عملیات شرکت کنیم.
مادر جان به خدا وجود امام زمان را در جبهه حس کردم من وحسین سعادت شهادت را نداشتیم که هیچ، سعادت زخمی شدن را هم نداشتیم اما حدود ۱۵ نفر از کرمان شهید شدند از جمله قاسم زاده، ایرانمنش، زنگی آبادی، ضیاء و... ۲یا ۳نفر گم شده اند از جمله سیف الدینی و شاید ۳۰یا۴۰ نفر هم زخمی شده باشند از جمله علی ماهانی
از مزدوران نیز کشته وزخمی بی نهایت است، مادر جان به دعای ندبه بروید و از امام زمان که فرماندهی کل قوا را عهده دار است بخواهید که ضربتی تر عمل کنند وهر چه زودتر ما را به بغداد برساند .سر خاک محمود اخلاقی بروید و بدو بگوئید اینجاست که خون شما ما را اثر میبخشد وبه ما می فهماند که باید بمانیم و با توکل بر خدا بر دشمنان خدا بتازیم،فساد روزنامه مجلات وتلویزیون عراق از فساد رژیم شاه بسیار بیشتر است پس به امید خدا نابودیش حتمی تر است.
حسین میگوید بگو اگر برنگشتم جشن بگیرید ومبادا گریه کنند حتی در شب، که شهیدان زنده اند واگر من هم شدم همینطور، به امید آن روز که سرود فتح را در پایان نماز وحدت در قدس بخوانید وبه امید روزی که چشم امام مان شادان به مسجد الاقصی بیفتد واز خدا برایمان آمرزش بطلبید .به آرزوی اینکه خدا ما را ببخشد وبه راه راست هدایت کند وبر دین خودش ما را بمیراند و بر دین خودش سر از خاک برداریم و جزو امت پیامبر (ص) قرار بگیریم دیگر عرضی نیست همگی را سلام برسانید.
ازآبادان انه ولی حمید محمد وحسین نگارستانی