0

بررسی کرامت انسان در قرآن با تأکید بر شبهات کتاب نقد قرآن

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:بررسی کرامت انسان در قرآن با تأکید بر شبهات کتاب نقد قرآن
پنج شنبه 16 دی 1395  10:20 PM

 

کرامت انسان در فرآیند دعوت انبیاء محترم شمرده میشود

پیامبران که از طرف خداوند به جهت ایفای مسؤولیت پیامبری مبعوث گشتند، از جانب پروردگار ملزم به رعایت  اصولی در راستای فرآیند دعوت انسانها شده اند، که این اصول همگی حکایت از اهمیت کرامت انسانها حتی در محضر بزرگترین انسانهای عالمِ آفرینش یعنی پیامبران دارد. برخی از اصول لازم الاجرای ایشان به شرح ذیل است:

یک : رعایت احترام به انسانها و خیرخواهی برای آنها

یکی از مهمترین اصولی که بایستی پیامبران به آن ملزم باشند رعایت احترام به انسانهاست. بسیار دور از ذهن بشر امروزی است که با انسان ظالمی چون فرعون  که خود را خدا نامیده و در حفظ این جایگاه خودساخته از هر فریب و جنایتی حتی کشتار وحشیانه ی نوزادان بیگناه کوتاهی ننموده به غیر از زبان زور و جنگ بتوان راهی از پیش برد. اما موسی (علیه السلام) از طرف خداوند اینگونه امر میشود که : « اذْهَبَا إِلىَ‏ فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَى فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَّيِّنًا لَّعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يخَشى» (طه: 20/ 43 ـ 44)  «  به سوى فرعون برويد كه او به سركشى برخاسته، و با او سخنى نرم گوييد، شايد كه پند پذيرد يا بترسد.»  نکته ی قابل توجه دیگر در این پیام الهی این است که علم خدایتعالی بر ایمان نیاوردن و عدم پذیرش فرعون ، مجوزی نه برای خدا و نه پیامبرش برای عدم دعوت با گفتاری نرم و شیوا نمی باشد.

تعبیر به «برادر قوم» در شأن انبیاء الهی، بیان رسایی دیگر در همین راستاست. خدایتعالی حتی نوح (ع) را  که شیخ المرسلین است با همین تعبیر یاد میکند. گوییا تعمدی دارد تا همه ی دعوت کنندگان به خدا و دین خدا بدانند که معبودشان آنها را «برادر ملت خود» میداند تا مبادا شرط برادری که اولینش احترام و لطف و دلسوزی است، در راه هدایت انسانها نادیده گرفته شود.

«إِذْ قَالَ لهَمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَ لَا تَتَّقُونَ أِنىّ‏ لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ وَ مَا أَسَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ  إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ‏ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُون» (شعراء 106-110) «  چون برادرشان نوح به آنان گفت: «آيا پروا نداريد؟ من براى شما فرستاده‏اى درخور اعتمادم از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد، و بر اين [رسالت‏] اجرى از شما طلب نمى‏كنم. اجر من جز بر عهده پروردگار جهانيان نيست. ،پس از خدا پروا كنيد و فرمانم ببريد.» همین بیان برای پیامبر دیگر چون هود(ع) (شعرا 124)و صالح (شعرا 142) و لوط (شعرا 164) (علیهم السلام) و نیز حضرت شعیب  ( ع)  در سوره ی اعراف بیان گردیده است.

دو : عدم در خواست دستمزد در راستای دعوت

در بسیاری از آیات قرآن  بر اجر و مزد  نخواستن پیامبران در قبال دعوت و امور پیامبری تاکید شده است. این امر پیامهای متفاوتی را القا مینماید که یکی از آنها، محترم بودن و کرامت داشتن انسانهای مورد دعوت است تا مبادا مصلحی که برای اصلاح و یا هدایت انسانها آمده از جایگاه خود سوء استفاده کند و به بهانه ی بار رسالت و هدایت بشری، موجبات زحمت آنها را فراهم نموده و خود، باری بر آنها گردد. بطور مثال از زبان حضرت نوح بیان میدارد: « فَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَمَا سَأَلْتُكمُ مِّنْ أَجْرٍ  إِنْ أَجْرِىَ إِلَّا عَلىَ اللَّهِ  وَ أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْمُسْلِمِين (یونس 72) « و اگر روى گردانيديد، من مُزدى از شما نمى‏طلبم. پاداش من جز بر عهده خدا نيست، و مأمورم كه از گردن‏نهندگان باشم.»

سه : مهربانی و شفقت با انسانها

امر دعوت به خوبیها مگر از راهی به غیر از طریق خیر و خوبی و مهربانی امکان دارد؟ و مگر ممکنست پیامبری، دعوت کننده به خیر و هدایت ( داعیا الی الله) باشد و از طریقی به غیر از رحمت و دلسوزی موفق گردد؟« نحّْنُ أَعْلَمُ بِمَا يَقُولُونَ وَ مَا أَنتَ عَلَيهْم بجَبَّارٍ فَذَكِّرْ بِالْقُرْءَانِ مَن يخَافُ وَعِيدِ» (ق 45) «  ما به آنچه مى‏گويند داناييم و تو نمى‏توانى مردم را به آنچه مى‏خواهى مجبور كنى پس تنها با قرآن كسانى را تذكر بده كه از تهديد خدا بيمناكند.»

رحمت و مهربانی داشتن پیامبر نه تنها از وظایف اوست ، بلکه مرحمت و لطفی از جانب خدایتعالی برای پیامبر اسلام بیان میگردد: « رحمت خدا تو را با خلق، مهربان و خوش خوى گردانيد، و اگر تند خو و سخت دل بودى مردم از پيرامون تو متفرق مى‏شدند، پس چون امت به نادانى در باره تو بد كنند از آنان درگذر و از خدا بر آنها طلب آمرزش كن و براى دلجويى آنان در كار جنگ مشورت نما ليكن آنچه را كه خود تصميم گرفتى با توكل به خدا انجام ده كه خدا آنان را كه بر او اعتماد كنند دوست دارد و يارى مى‏كند.» ( آل عمران 159)  در سوره ی شعرا آیه 215  نیز به پیامبر امر میشود : « براى آن مؤمنانى كه تو را پيروى كرده‏اند، بال(تواضع) خود را فرو گستر».

خدای متعال، تنها راه موجود در برابر تهمتهایی که بر پیامبران وارد می شده را صبر و استقامت و کلام نیکو میداند؛  «قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بىِ ضَلَالَةٌ وَ لَكِنىّ‏ رَسُولٌ مِّن رَّبِّ الْعَلَمِينَ اُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبىِّ وَ أَنصَحُ لَكمُ‏ وَ أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُون‏» (اعراف 61 و 62) «  گفت: «اى قوم من، هيچ گونه گمراهى در من نيست، بلكه من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانيانم. پيامهاى پروردگارم را به شما مى‏رسانم و اندرزتان مى‏دهم و چيزهايى از خدا مى‏دانم كه [شما] نمى‏دانيد.» پاسخ به توهین نیز از این روش مستثنی نیست: «قَالَ يَاقَوْمِ لَيْسَ بىِ سَفَاهَةٌ وَ لَكِنىّ‏ رَسُولٌ مِّن رَّبّ‏ الْعَلَمِين‏» (اعراف 67) «گفت: اى قوم من، در من سفاهتى نيست، ولى من فرستاده‏اى از جانب پروردگار جهانيانم‏.»

در همه ی موارد فوق، دستور الهی در راستای بهترین نوع تعامل پیامبران با مردم و حتی توهین کنندگان و ناسزاگویان بیان گردیده است و این نیست جز تأکید خداوند بر حفظ کرامت انسانها، کرامت توهین کنندگان با برخورد کریمانه ی انبیا حفظ میشود و کرامت انبیاء نیز با رعایت این اصول حفظ شده و ارتقا می یابد.

 چهار: بر انگیختن قوه تفکر و بینش در انسانها

پیامبران در راه هدایت انسانها از ابزار مختلفی بهره میبرند که یکی از آنها برانگیختن قوه ی بینش و تفکر در انسانهاست. این پیام آوران الهی گاه با بیان نعمتهای خداوند بر مردم و یاد آوری قدرت و رحمت او در آفرینش آنها و عالم خلقت ، به تحریک قوای عقلانی انسانها پرداخته تا خود راه حق را بیابند، گاه نیز آنها را متذکر اعمال خلافی که به آنها مبتلا بوده اند مینمودند تا خود را پاک کرده و آماده ی هدایت شوند. (سوره انعام 77 الی 80) و گاه  برای آنها مثالهایی  میزدند تا تفکر آنها را فعال کنند. مثلا در سوره ی حج آیه ی 73 به یک مورد از این پیامها اشاره شده است: «  دقت کنید انانی را كه جز خدا مى‏خوانيد هرگز نمیتوانند حتی یک مگس بیافرینند ، هر چند براى آفريدنش اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمى‏توانند آن را بازپس گيرند. دقت کنید که تا چه حد طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.»

نمونه ی دیگر در این راستا نوع مواجهه حضرت لوط با کار زشت قومش میباشد که وجدان های آنها را مورد خطاب قرار داده و متذکر روح انسانی آنها شده و در راستای روشنگری عقل و بینش آنها استلال مینماید.( نمل  55)

انسان تسخیر کننده عالم است

از نشانه های کرامت انسانی توانایی تسخیر موجودات دیگر است از گیاهان گرفته تا جانوران ، از دریاها و اقیانوسها تا ذرات بسیار ریز ملکولها ، عناصر و حتی هسته ی اتمها ، از تغییرات بزرگ در عالم فضا و امواج رادیویی و نورانی و انرژیها ی مختلف گرفته تا شبیه سازی و ایجاد تغییرات در سلولهای بشری و حیوانی، گیاهی و بدست آوردن محصولات جدید. انسان با بدست آوردن قوانین جاری در تک تک عوالم حیات و جماد در حقیقت توانسته عالم را مسخر علم و اراده ی خود کند و این نبوده جز انجام خواست و اراده ی الهی در این راستا. اراده ای بر ایجاد نظم و قوانین مشخص حاکم بر عالم و اعطاء توان کشف آنها جهت تسلط و بهره مندی از آنها به انسان . همانگونه که در آیه 20سوره ی لقمان و آیاتی شبیه به آن به این موضوع اشاره مینماید. «آيا ندانسته‏ايد كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است، مسخّر شما ساخته و نعمتهاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كرده است؟ و برخى از مردم در باره خدا بى [آنكه‏] دانش و رهنمود و كتابى روشن [داشته باشند] به مجادله برمى‏خيزند.»                             

انسان مجاز به تقلید کور کورانه نیست

قرآن، مسيحيان و يهوديان را به دليل اينكه  راهبان و دانشمندان خود را از حد و اندازه خودشان بالاتر برده و در دام نيرنگ آنان گرفتار شده اند، و به بهانه دين دارى به تحميق آنان گردن نهادند، توبيخ مى كند و مى فرماید:

« اتخَّذُواْ أَحْبَارَهُمْ وَ رُهْبَنَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ مَا أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ إِلَهًا وَاحِدًا  لَّا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ  سُبْحَنَهُ عَمَّا يُشْرِكُون‏»  (توبه/31) «اينان دانشمندان و راهبان خود مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند, با آنكه مأمور نبودند, جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزه است او از آنچه [باوى] شريك مى گردانند»

اينكه توده مردم راهبان و احبار را به عنوان ارباب خود بگيرند, به سادگى انجام نگرفته است, بلكه نخست اينان از انديشه ورزى و نقد شخصيت ها و سخنان،  دور شده و به سوى تقليد كوركورانه رفته اند و سپس آمادگى ذهنى براى پذيرش آنان به عنوان ارباب پيدا كرده اند. اين كار نوعى تحميق و ناآگاهى سازى است. اینکه قرآن رفتار راهبان و احبار را با توده مردم گزارش مى كند و در نهايت آنان را به عذابى دردناك بشارت مى دهد, گوياى اين حقيقت است كه قرآن تقلید کور کورانه ودر پی آن تحميق انسانها با نام دین و یا هر نامی دیگر را به دور از كرامت شخصيت انسان مى داند.(سلطانی محمد علی، آیینه پژوهش - شماره 102 ، صفحه..)

هر گونه نگرش طبقاتی در جامعه اسلامی ممنوع است

قرآن براى حفظ كرامت انسان, نگرش طبقاتى را نفى مى كند و آن را با كرامت انسان ناسازگار مى داند و همواره توصيه مى كند كه انسان از اين نگرش دست بشويد و در معاملات اجتماعی از آن بر حذر باشد. در این رابطه  قرآن میفرماید: « يَأَيهُّا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكمُ مِّن ذَكَرٍ وَ أُنثىَ‏ وَ جَعَلْنَاكمُ‏ شُعُوبًا وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواْ  إِنَّ أَكْرَمَكمُ‏ عِندَ اللَّهِ أَتْقَئكُمْ  إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِير» (حجرات 13) «اى مردم، ما شما را از مرد و زنى آفريديم، و شما را ملّت ملّت و قبيله قبيله گردانيديم تا با يكديگر شناسايى متقابل حاصل كنيد. در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزگارترين شماست. بى‏ترديد، خداوند داناى آگاه است.»

قرآن مجید با آیاتی از این دست به بیان حقیقت یگانه ی انسانها پرداخته و کارآیی مناسبات اجتماعی مانند شعوب و قبیله را برای شناخت انسانها از یکدیگر میداند و نه موجبات تفاخرو برتری جویی آنها با یکدیگر ، سپس به سراغ معيار واقعى ارزشى رفته مى‏افزايد:" گرامى‏ترين شما نزد خداوند با تقواترين شما است" (إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ).  به اين ترتيب خط بطلانی بر تمام امتيازات ظاهرى و مادى می کشد، و اصالت و واقعيت را به مساله تقوا و پرهيزكارى و خدا ترسى مى‏دهد. ( مکارم ، نمونه، ‏22/ 198)

در این راستا حتی آنها که در حال انجام عبادات الهی ، به گونه ای عمل میکردند تا ارزشهای ظاهری برای خود بخرند و برای خود جایگاهی قائل شوند مورد نهی الهی واقع میشوند مانند برخی از اشراف که در انجام عبادت حج در عرفات از منطقه اى كه توده مردم حركت مى كردند, حركت نکرده و اين را بر خلاف شأن خود مى دانستند. قرآن به آنان تذكر مى دهد تا اين بينش هاى طبقاتى را كنار بگذارند: « ثم افيضوا من حيث افاض الناس و استغفروا الله إن الله غفور رحيم » (بقره/ 199) «  پس از همان جايى كه [انبوه] مردم روانه مى شوند, شما نيز روانه شويد و از خداوند آمرزش خواهيد كه خدا آمرزنده مهربان است»

در جامعه طبقاتى, توده هاى انسانى به عنوان افراد پست به شمار مى آيند و يكى از عوامل گريز اشراف از پذيرش دين الهى نیز روی آوردن این افراد به دین بوده است.( سوره شعرا 17)  اهمیت این موضوع تا به آنجاست که حتی پیامبر اسلام نیز از داشتن چنین نگاهی که میتوانسته بر اثر فشار مستکبران جامعه بر او وارد گردد، حذر داده میشود: «با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و عصر مى‏خوانند، و تنها رضاى او را مى‏طلبند! و هرگز بخاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه ]به عقوبت اعمالشان[ قلبشان را از ياد خود غافل ساختيم، اطاعت مكن! همانها كه از هواى نفس پيروى كردند، و كارشان از حد گذشته است.» (کهف 28)

امتهای دیگر هم از روى نخوت و غرور انتظار داشتند كه پيغمبرانشان اغنيا را دور خود جمع كرده، فقرا را، علیرغم اعتقاد صمیانه شان، از خود دور سازند، که آنها نیز از این کار نهی شده اند. (ترجمه المیزان ج7 ص142)    این نوع نگاه به جامعه ی اسلامی و القاء رفتارهای عادلانه در تعالیم انبیاء، به تنهایی دلیل آشکاری است بر کرامت انسانها در نزد خداوند و فرستادگان او از هر طبقه و قومی که باشند .

 

ادامه دارد

 

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها