بررسی کرامت انسان در قرآن با تأکید بر شبهات کتاب نقد قرآن
پنج شنبه 16 دی 1395 10:19 PM
بسم الله الرحمن الرحیم
بررسی کرامت انسان در قرآن با تأکید بر شبهات دکتر سها در کتاب «نقد قرآن»
چکیده
قرآن کریم در آیات متعدد خود شأن والای انسانها را مورد توجه قرار داده به گونه ای که با مطالعه ی آن آیات به این نتیجه میرسیم که خداوند علاوه بر آنکه انسانها را موجودی با کرامت میداند، دستوراتی نیز در راستای حفظ و رشد و کمال این ویژگی در آنها بیان مینماید . آیاتی نیز که به ظاهر «منافی کرامت انسان ها »میباشند و دکتر سها در فصل «انسان درقرآن» کتاب «نقد قرآن»، مورد استتناد خویش قرار داده تا قرآن را به نشناختن انسانها متهم نماید با تقسیم صفات انسانی به دو دسته ی زیر قابل توضیح و درک خواهند بود.
1ـ صفاتی که با دخالت خود انسان و با اختیار او به وجود میآیند.
2ـ صفاتی که زمینه ی خلقت انسان ایجاب میکند که دارای آن صفات بوده باشد.
قرآن نیز با بیان متفاوت خود به این ویژگی ها اشاره داشته است . نکته ی مهم دیگری که مورد تاکید می باشد این است که باید بدانیم، هیچ گاه نگاه یک کتاب آسمانی به یک موضوع از توجه به یک آیه یا بخشی از یک آیه به دست نمی آید و برای دست یافتن به دیدگاه کرامت بخشی قرآن به انسان بایستی یک نگاه جامع به قرآن داشت و تلاش این نوشتار در این راستا بوده است تا با رعایت اختصار به این امر مهم بپردازد.
کلیدواژهها:
انسان، کرامت، آیات منافی کرامت، نقد قرآن، سها
درآمد:
دکتر سها در فصل «انسان در قرآن» کتاب نقد قرآن، برخی از آیات را انتخاب نموده و بر اساس آنها به این نتیجه گیری دست یافته است که« قرآن تصویر ناقص و معوجی از انسان نشان داده و نتوانسته بسیاری از صفات و ویژگیهای برتر این موجود ارزشمند را نشان دهد.» (سها، نقد قرآن، ص472 ـ 482)
بایستی گفت انتخاب چند آیه و یا بخشهایی از آیات ، آن هم بدون توجه به بستر نزول آنها و سیاقشان ، نمیتواند بیانگر نوع نگاه قرآن کریم به جایگاه انسان باشد و دستیابی به نظر و اقعی قرآن از راه بررسی کلیه ی بیاناتی است که در آن وارد شده است.
در تحقیق حاضر سعی شده است آیاتی از قرآن که به این موضوع پرداخته اند مورد فحص و جستجو قرار گرفته و سپس صفاتی که در قرآن به انسانها نسبت داده شده و به ظاهر منافی کرامت او محسوب میشوند، بررسی گردند. همان ویژگیهایی که دکتر سها در مبحث انسان در قرآن به آنها اشاره نموده و سوالات و شبهاتی را در ضمن آنها بیان نموده است .
1ـ بررسی جایگاه ارزشمند انسان در قرآن
قرآن کریم، انسان را موجودی دارای کرامت معرفی مینماید این دیدگاه الهی در برخی از آیات به وضوح بیان گردیده است مانند: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنَا بَنىِ ءَادَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فىِ الْبرَّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُم مِّنَ الطَّيِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلىَ كَثِيرٍ مِّمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلًا» (اسراء: 17/ 70) «و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار داديم. » و در برخی دیگر از آیات، این دیدگاه از فحوا و سیاق کلام الهی بدست میآید. «كرامت» بمعنى سخاوت، شرافت، نفاست و عزّت میباشد( قرشی، قاموس قرآن،6/103) و اصل ماده ی «كرم» ضدّ لئآمت و پستی است و کرامت، عزت داشتن و وجود برتری در نفس هر چیزی است.(مصطفوی، التحقيق، 10/46) مقصود از تكريم، اختصاص دادن به عنايت و شرافت دادن به خصوصيتى است كه در ديگران نباشد. باید متذکر شد انسان در ميان ساير موجودات عالم خصوصيتى دارد كه در ديگران نيست، و آن داشتن نعمت عقل است. (طباطبایی، الميزان، 13/ 215) و در همین آیه« فضّلنا» اشاره به فضائلى دارد كه انسان به توفيق الهى، اكتساب مىكند. (مکارم، تفسير نمونه، 12/ 199) در ضمن میتوان بیان داشت، کرامت، ناظر به شرافت ذاتی شی ء است که ویژه اوست و مقایسه با غیر در آن لحاظ نمی شود؛ برخلاف تفضیل. (جوادی آملی، تفسیر انسان به انسان، 216)
یکی از دلایل مهم این کرامت ذاتی را میتوان شأن جانشینی و خلیفۀ اللهی انسان دانست.جانشین پروردگاری که کریم است، «كريم» خواهد بود: «إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً» ، مادام که این خلیفه ی الهی در جایگاه «قائم مقام و خلیفه» عمل میکند در کرامت است. زیرا که در آیات ابتدایی سوره علق، خدایتعالی خود را پروردگاری معرفی مینماید که در عین ربوبیت، معلم کرامت نیز میباشد. (اقْرَأْ وَ رَبُّكَ الْأَكْرَمُ . الَّذِى عَلَّمَ بِالْقَلَمِ . عَلَّمَ الْانسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ.) خدایی که خاتم پیامبرانش را نیز بر همین اصل مهم به رسالت برگزید.« انّما بُعثتُ لِأتَمّمَ مَکارِمَ الأخلاق» (مجلسی، بحار، 68 /382) (تنها و تنها به جهت اتمام و کامل نمودن مکارم اخلاق مبعوث گردیدم) (جوادی آملی، عبدالله www.portal.esra.ir/Pages/Index.aspx)
2ـ بررسی مصادیق کرامت انسان در آیات قرآن
آیات پرشماری در قرآن هستند که در سیاق و محتوای خود انسان را دارای شأنی کریمانه معرفی میکنندکه این نوشتار کوشیده است از لابلای آیات قرآن ، این مفاهیم عالیه را بدست آورد :
انسان مختار وآزاد است
آیه شریفه « إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا» (انسان 3) « ما راه را بدو نموديم يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.» در فحوای خود پیامی را منتقل مینماید که آن همان اصل اختیار و آزادی انسانها در انتخاب خیر و شر ، نیکی و بدی و بندگی و کفر میباشد. انسانى كه به پذيرش باورى اجبار شود, كرامت وى سركوب شده است و شخصيت انسانى او مورد اهانت قرار گرفته است. خداوند به پیامبرش میفرماید: «فذكّر انّما انت مذكّر, لستَ عليهم بمُصَيطر» (غايشه/ 21 ـ 22) «پس تذكّر بده كه تو تنها تذكر دهنده اى, بر آنان چيره نيستى». و یا اینکه میفرماید : «ليس عليكَ هُداهم و لكنّ الله يهدى من يشاء» (بقره/272) « هدايت آنان بر عهده تو نيست, بلكه خدا هر كه را بخواهد, هدايت مى كند.» عدم اجبار در دين در كنار تبيين راه درست و نادرست, چيزى جز حرمت گذارى به كرامت انسان نيست. (سلطانی محمد علی، آیینه پژوهش - شماره 102 ، صفحه 30 )
وجود پیمان نامه ها ی متعدد که پيامبر اكرم(ص) با مشرکین و یهودیان و مسیحیان نگاشته اند، دلیل روشنی است بر مشی ایشان در راستای اهمیت به کرامت و اختیار انسانها.(حميدالله، نامهها و پيمانهاي سياسي حضرت محمد(ص)، ص229)
انسان دارای موهبت فهم و تعقل است
درک و بینش انسان ها نزد خدایتعالی دارای ارزش و اعتبار است. خدایتعالی انسانها را به استماع هر نوع کلام، اندیشه ویا طرز فکری دعوت میکند وتشخیص را بر عهده ی خود فرد گذاشته و به پیروی از بهترین آراء فرا میخواند، مهمترین پیامی که از این نگاه بدست میآید، اعتبار بالای قوه ی تمییز و تشخیص انسانی است که بدون هیچ گونه اجباری از بیرون و یا قوای قهریه ای از درون مذهب ، خود، راه را می یابد و راهی که یافته است در درجه ای از اعتبار است که تبعیت و پیروی از آن دارای اعتبار و ارزش میباشد.«وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُواْ الطَّغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُواْ إِلىَ اللَّهِ لهَُمُ الْبُشْرَى فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئكَ الَّذِينَ هَدَئهُمُ اللَّهُ وَ أُوْلَئكَ هُمْ أُوْلُواْ الْأَلْبَابِ» (زمر 17و 18) « و [لى] آنان كه خود را از طاغوت به دور مىدارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشتهاند آنان را مژده باد، پس بشارت ده به آن بندگان من كه: به سخن گوش فرامىدهند و بهترين آن را پيروى مىكنند اينانند كه خدايشان راه نموده و اينانند همان خردمندان. »
نکته ی قابل تأمل در این آیه، تاکیدی است بر عدم اطاعت از طواغیت، که گویا مقدمه و شرطی بر آزاد اندیشی و بهره بردن از نتیجه ی آن است . چرا که اطاعت ازطواغیت میتواند به بندگی ایشان و محو شدن در طریق آنها بینجامد که در این حالت عقل از آزاد اندیشی دور افتاده و از کارآیی اش ساقط میشود. ( الميزان، 17/380، نمونه، 19/ 413) قرآن کریم بیش از سیصد مورد آدمیان را به تفکر، تذکر و یا تعقل دعوت کرده است.
انسان امانتدار خداوند است
خدایتعالی میفرماید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلىَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ الْجِبَالِ فَأَبَينْ أَن يحْمِلْنهَا وَ أَشْفَقْنَ مِنهْا وَ حَمَلَهَا الْانسَنُ إِنَّهُ كاَنَ ظَلُومًا جَهُولا» (احزاب: 33/ 72) « ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد، چون انسان ستم پيشه و جاهل بود.»
با توجه به اینکه این اهداء امانت به صورت تشریعی و احکام قرار دادی نبوده ، پس میتوان نتیجه گرفت که منظور از «عرضه»، نهادن در خمیر مایه و فطرت انسان بوده است. این امرکه مایه ی امتیاز انسان از دیگر موجودات میباشد به دلیل وجود عقل و اختیار و اراده است؛ زیرا اگر انسان توان این پذیرش را نداشت، مانند دیگر موجودات میتوانست سر باز زده و نپذیرد؛ جالب این است که این انسان مانند آسمان و زمین و کوه نیست که طوعاً و کرهاً تسلیم هستند (وَ لَهُ أَسْلَمَ مَن فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ كَرْهًا ) (آل عمران 83) « تمامى ساكنان آسمانها و زمين چه به طوع و چه به كره تسليم اويند.» حتی انسان هم که صلاحيت و استعداد حمل این امانت را دارد ، میتواند راه فساد و خونریزی را پیش بگیرد، در اینصورت است که «ظلوم» و « جهول» نامیده میشود. به دیگر بیان، میتوان گفت كسی متصف به ظلم و جهل مىشود كه شأن اتصاف به عدل و علم را نیز دارا باشد، و گر نه چرا به كوه، ظالم و جاهل نمىگويند، چون متصف به عدالت و علم نمىشوند، به خلاف انسان كه چون شأن و استعداد علم و عدالت را دارد، ظلوم و جهول نيز هست. (طباطبایی، الميزان، 16/527)
در حقیقت این بیان الهی( در ذیل آیه ی امانت) اشاره به توانایی اختیار و اراده در انسان دارد وگرنه برای او نیز مانند زمین و آسمان لفظ «طوعا و کرها» می آمد و یا مانند ملائکه به توصیف « لَّا يَعْصُونَ اللَّهَ مَا أَمَرَهُمْ وَ يَفْعَلُونَ مَا يُؤْمَرُون» (تحریم 6) « از آنچه خدا به آنان دستور داده سرپيچى نمىكنند و آنچه را كه مأمورند انجام مىدهند.» توصیف میشد. بنابر این داشتن استعداد و پذیرش امانت الهی و بیان آن در قرآن کریم، اشاره به یکی از مبانی کرامت انسانی میباشد. (ایازی، کرامت وآزادی انسان، پرتال علوم انسانی)
ادامه دارد