پاسخ به:عملياتهاي دفاع مقدس > -خاطرات > کردستان مرکز توطئه گران ضد انقلاب
جمعه 17 دی 1389 2:55 PM
شهید دکتر مصطفی چمران:
کردستان مرکز توطئه گران ضد انقلاب
کردستان، مرکز توطئهگران ضد انقلاب بود، که سرنوشت انقلاب را به محک امتحان گذاشته بودند و اگر در کردستان، امپریالیسم و طاغوت و عمال داخلی آنها پیروز میشدند، مسلماً نظیر همان برنامه شوم را در خوزستان، گنبد، آذربایجان و بلوچستان ... پیاده میکردند تا انقلاب اسلامی ما را به طور کلی نابود کنند،
بنابراین سقوط کردستان فقط متضمن تجزیه یک منطقه از خاک وطن نبود، بلکه معادل نابودی انقلاب و استقلال ایران بود. و پاوه میعادگاه نیروهای چپ و راست برای انفجاری سرتاسری در همه کردستان به شمار می آمد که بالاخره به همه ایران منتشر میشد، بنابراین سقوط پاوه در آن شب تاریخی، سرآغازی برای شعله کشیدن آتش توطئه در سرتاسر کردستان، و سپس زیربنایی برای اسقاط نظام اسلامی ایران بود و میبینیم که سرنوشت انقلاب ما به این شب مخوف در پاوه بستگی داشت و ایمان و شهادت رزمندگان پاوه تعیین کننده جهت این سرنوشت تاریخی بود.
پاوه ـ همچون نقطه عطفی در انقلاب
پاوه همچون ستارهای تابناک بر فرق آسمان انقلاب اسلامی ایران میدرخشد، پاوه نطقه عطفی است که به سیاست 6 ماهه سکوت و انتظار دولت و ارتش پایان داده است و برای اولین بار، با قاطعیت و سرعت و قدرت، دشمنان را بر جای خود نشانده است. پاوه، بزرگترین ضربتی است بر گرده امپریالیسم و صهیونیسم که آرزوی پیروزی نظامی خود و سقوط انقلاب اسلامی ایران را به گور ببرند. پاوه میعادگاه فداییان راه خدا با طاغوتیان است، که به قدرت ایمان و شهادت بر نیروهای کفر و ظلم و جهل پیروز شدهاند. پاوه، داستان شورانگیزی است که حماسهها خلق کرده، اسطورهها از خود به یادگار گذاشته، و شهادتها و فداکاریهای بینظیر را بر قلب خود ضبط کرده، و شاهد جنایتهایی بوده که در تاریخ سابقه نداشته است. پاوه، اسمی لطیف، که در آن خشنترین قتل عامها صورت گرفته است. پاوه، که قلههای سر به فلک کشیدهاش، نمودار همت بلند جانبازان راه حق، و اراده سخت و پولاد مبارزان انقلاب اسلامی ایران است. پاوه، قبلهگاه دلهای دردمند و دیدههای گریان و دعاهای پرسوزی بود که هزاران مومن به انقلاب، در آن شب مخوف، به سوی پاوه توجه میکردند و از خدای بزرگ خواستار پیروزی حق بر باطل بودند. هزاران نفر در پشت نخست وزیری گرد آمدند و تقاضای اسلحه کردند که به پاوه بروند و علیه ضد انقلاب بجنگند، از گوشه و کنار دنیا، سیل تلگراف و تلفن سرازیر شده بود که چرا دولت به رزمندگان پاوه کمک نمیکند و چرا ضد انقلاب را ریشه کن نمینماید؟ موجی از احساسات پاک از طرف مومنین مسوول و متعهد در سرتاسر کشور به وجود آمده بود که همچون آتشفشان زبانه میکشید و ریشههای خیانت و جنایت ضد انقلاب را میسوزانید.
بالاخره، آخرین دقایق روز 26/5/58 در گردابی از مصیبتهای سخت، و طوفانی از حملههای همه جانبه، هزاران مسلح خونخوار به پایان رسید، و با غروب آفتاب استعمار و ضد انقلاب منتظر غروب انقلاب اسلامی ایران بود، جنگی سخت از هر طرف آغاز شد، و هجوم دشمن مثل سیل میآمد که آخرین بقایای مقاومت را ریشه کن کند و باقیماندههای پاسدار را در خون غرق نماید، تا در خطه کردستان دیگر کسی نتواند از امام امت پشتیبانی کند، و یا به اسلام و انقلاب اسلامی ایران معتقد و ملتزم باشد. از شب تا به صبح رگبار گلولههای سبک و سنگین و خمپارهها و راکتها میبارید، و دشمن که به سرعت پیروزی خود، مغرورانه رجز میخواند، و بیمهابا پیش می آمد و هر چه را در مسیر خود مییافت میسوزانید و ریشه کن میکرد. چه شب هولناکی بود، رگبار گلوله از هر طرف میبارید، و جوانان ما یکی بعد از دیگری به خاک میافتادند. همه پاوه محاصره شده بود. روحیهها ضعیف بود. و دشمنان همه اطراف را محاصره کرده بودند. و از همهی اطراف گلوله میبارید و شهر در خطر سقوط قرار داشت، و چه آشوب و غوغایی به پا شده بود، همه مضطرب و ناراحت بودند. در این شب مخوف، فقط تعداد کمی پاسدار مجروح و دلشکسته در میان محاصره هزاران مسلح ضد انقلاب، در میان گردابی از بلا و مصیبت غوطه میخوردند، و فقط راه پرافتخار شهادت باقیمانده بود، پرچمداران انقلاب با حقانیت و مظلومیت خاصی در خون خود میغلطیدند، و نوکران اجنبی و خونخواران ضد انقلابی پیروزی منحوس خود را جشن گرفته بودند، و رقصان و پای کوبان همراه با غرش خمپارهها و رگبار مسلسلها پیش میرفتند. و مغرورانه اطمینان داشتند که در آن شب سیاه آخرین ندای حق و انقلاب را در گلوی آخرین رزمنده شهید برای همیشه خفه میکنند، و خبر شوم شکست انقلاب را همراه با سقوط جمهوری اسلامی ایران به طاغوتها و اربابها و ابرقدرتها بشارت میدهند! طاغوتیان نیز با بیصبری تمام منتظر اخبار شاد و شوم خود بودند و لحظات آخرین پیروزی را با لذت و حرص و ولع نوش میکردند...
چه شبی بود، این شب قدر، این شب مقاومت، این شب تعیین کننده سرنوشت ... و اما معجزهای رخ داد. معجزهای بسان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، آنچنان کوبنده و زیر و رو کننده که برای هیچ کس قابل تصور نبود و سرنوشت جنگ را عوض کرده و در صبح پیروزی پیام زیر به ملت ایران تقدیم شد. فرمان امام صادر شد، به کوههاو درهها و دشتها لرزه در انداخت، پاسداران از جان گذشته با فریاد الله اکبر میخروشیدند، و زمین و آسمان لبیک میگفتند، چه معجزهای! که فقط از مردان برانگیخته خدا میسر است و بس.
نیروهای دشمن از هر سو پا به فرار گذاشتند. و مومنین به انقلاب آنچنان نیرو و قدرت گرفتند که دست به پیشروی زدند، تپه بالای ژاندارمری را که در دست دشمن بود با یک هجوم شجاعانه فقط با یک شهید تسخیر کردند، و باز منطقه وسیع و خطرناک راه نوسود را با یک یورش قوی پاکسازی نمودند و فقط یک شهید دادند، و بیمارستان مشهور قتلگاه را نیز بدون هیچ تلفاتی به تصرف درآوردند. و چنان روحیه و قدرتی یافتند که میتوانستند هر دشمن قوی پنجهای را از پای درآوردند. و بعد نیروهای کمکی با شور و هیجان زاید الوصفی فرا رسید، هلیکوپترها مرتباً فرود میآمدند و نیروهای جدید پیاده میکردند و شهدا و مجروحین را انتقال میدادند. راستی که شب پیش که شب شهادت، شب ناامیدی، شب شکست و سقوط بود، با فرمان امام آنچنان تغییر کرد که شب بعد به شب آرامش، شب امید، و شب پیروزی مبدل شد.