ضرورت های عصر امام حسن عسکری(ع)
جمعه 19 آذر 1395 11:15 PM
اما در واقعیت این اتفاق رخ نداد بلکه موج سختگیری و فشار و آزار و اذیت ها بالا گرفت و بدستور خلیفه عباسی معتمد، همان فشارها و اذیت ها بر شیعیان و امامان شیعه تداوم پیدا کرد به گونه ای که امام حسن عسگری(ع) نیز به مانند پدر بزرگوارش امام هادی(ع) به سامرا آورده شد.
آنچه مسلم است آوردن این دو امام بزرگوار به «سامرا»- مرکز خلافت عباسی در آن عصر- از جهاتی شبیه سیاست مأمون در آوردن امام رضا (ع) به خراسان بود؛ زیرا در چنین شرایطی بود که رفت و شد شیعیان با امام تحت کنترل در آمده و شناسایی شیعیان برای آنها ممکن می شد. تصور عباسیان این بود که ممکن است امامان، همانند سایر علویان، با داشتن هوادارانی چند، دست به قیام بزنند. حضور آنها در مرکز خلافت مانع از چنین اقدامی می شد.[۱] در یک نگاه کلی، شرایط حاکم بر جامعه اسلامی در دوران امام حسن عسگری(ع) را می توان در موارد زیر خلاصه کرد؛
۱. حکومت توان و اقتدار خود را از دست داده بود و بین خاندان های مختلف دست به دست می شد.
۲.بسیاری از احکام دینی تعطیل شده بود.
۳.کارگزاران حکومت و وابستگان آنها، اختیار اموال حکومت مسلمانان را در دست خود گرفته بودند.
۴.اموال مسلمین به جایی اینکه صرف مسائل مسلمانان شود، صرف عیاشی و خوشگذرانی و مجالس طرب می شد.
۵. بیشتر امور دولت به دست اهل زمه از یهود و نصاری سپرده شده بودو مسلمانان از مشاغل دولتی محروم بودند.
۶. ظلم و ستم حکومت به مردم خصوصا شیعیان بیش از گذشته صورت می گرفت.
۷.آشوب ها و قیام های سهمگین به علت نابسامانی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در حال رخ دادن بود.
۸. برخی از افکار و اندیشه های شبه انگیز و خرافات، منجر به پیداشدن تردید در مورد حقانیت اسلام شده بود.
رهبری امت اسلامی در این شرایط بسیار سخت بود.مواضع امام در قبال حاکمیت سیاسی، اجتماع و نیز زمینه سازی برای غیبت فرزندش امام مهدی(ع) از جمله مسائل بسیار مهم عصر حضرت بود. با توجه به اختناق و خفقان سیاسی حاکم از سوی حاکمیت، امام چگونه با این مشکلات برخورد کرد، نوشتار پیش رو تلاشی در جهت پاسخگویی به مسائل می باشد.
فعالیت های سیاسی، اجتماعی و علمی امام حسن عسگری(ع)
همانگونه که امام هادی(ع) از اقدامات مستقیم سیاسی دوری می کردند، به علت شرایط حاکم و تحت نظارت بودن امام حسن عسگری(ع)، ایشان نیز از انجام فعالیت های سیاسی مستقیم خوددداری می کرد. مجموعه ای از عوامل فوق و خفقان سیاسی حاکم بر جامعه باعث شده بود که حضرت عملا نتواند با پیروان خود در قلمرو اسلامی به راحتی ارتباط برقرار کند. از اینرو سیستم وکالتی که از دوره های قبل فعال شده بود در این مقطع نیز تداوم پیدا کرد. حلبی -یکی از ارادتمندان امام عسکری (ع)-میگوید: در شهر سامراء در روزی که قرار بود امام حسن عسکری علیه السلام به بیرون از منزل تشریف بیاورد، به اتفاق عدهای از شیعیان برای ملاقات آن حضرت در بیرون منزلش به انتظار ایستادیم. در آن حال نامهای از امام علیه السلام دریافتیم که آن حضرت نوشته بود: «الا لایسلمن علی احد و لا یشیر الی بیده و لایومی فانکم لاتؤمنون علی انفسکم» [۲] کسی [در این موقعیت] به من سلام نکند و با دستخود به من اشاره ننماید و [حتی کوچکترین] اشارهای نکند، برای اینکه شما امنیت جانی ندارید».
البته امام و شیعیانش در فرصتهای گوناگونی همدیگر را ملاقات می کرده اند و سرپوشهایی نیز برای این تماسها وجود داشته است. یکی از بهترین راههای ارتباطی شیعیان با امام، مکاتبه بوده که در مصادر نیز فراوان به آن بر می خوریم، که در ادامه بیشتر درباره ان صحبت خواهیم کرد. در چنین شرایطی امام تلاش می کرد بصورت منظم و مستمر بر پایگاههای مردمی خود نظارت و با پشتیبانی از آن پایگاهها و بالا بردن درجهی آگاهی آنها و مجهز کردن آن با همه اسلوبها و روشهای پایداری و بالا بردن به سطح پیشتازان متعهد، بتواند ضمن حمایت از پیروان وشیعیان خود و ترویج مبانی دین با انحرافات و شبهه ها نیز برخورد کند.
عمال حکومت برای پی بردن به برنامه های پیروان و شیعیان و در راس همه آنها ائمه معصومین(ع) تلاش می کردند دام های را برای شیعیان پهن کنند تا بدین وسیله بتوانند به اهداف شوم خودشان برسند. به همین علت امام (ع)، غالبا پیروان خود را هشدار میداد تا در دام عباسیان نیفتند و در مصائب روزگار از نظر اقتصادی و اجتماعی به علت بدبختیها و رفتار بیرحمانه حکام که با آن روبرو میشدند، به آنان کمک میرسانید.
همچنین، علی بن محمد سمری میگوید: «ابو محمد، امام حسن عسکری(ع) به من نوشت که: فتنه ای پیش میآید که شما را گمراه کرده و دست و پای خود را گم میکنید، و شما بر حذر باشید و از آن بپرهیزید. پس از سه روز، بین بنی هاشم واقعه ای پیش آمد که ناگواریها و دشواریهای زیادی برای بنی هاشم دربرداشت. من به حضرت نامه ای نوشتم که آیا همان است که فرمودید؟ آن حضرت نوشتند: خیر، غیر از این است، کاملاً خود را محافظت کنید. [۳]
از مواضع دیگرامام در این راستا، برخورد او با یارانش بود که آنان را در اوقات مورد لزوم با ارسال پول مورد نیاز یاری میداد. برای امام، از مناطق گوناگون اسلامی که پایگاههای تودهای او آن جا بود، به وسیلهی نمایندگان او که در آن مناطق پراکنده بودند اموال بسیار میبردند. و امام (ع) با دقت بسیار و با روشهای گوناگون میکوشید تا آن امر را کاملا از چشم دولتیان بپوشاند و به نحوی پنهانی عمل کند و به مصرف نیازمندان برساند.
بعد دیگری از فعالیت های امام حسن عسگری(ع) که بسیار مهم هم می باشد،مواضع علمی و آموزش های عقیدتی ایشان می باشد.منابع تاریخی درباره عظمت علمی و جایگاه علمی ایشان،گزارش های بی شماری را ثبت کرده است. ابن صبّاغ مالکی از بزرگان اهل سنت درباره علم و عظمت امام چنین میگوید: «او آقای مردم عصرش و امام روزگارش بود، سخنان او محکم، کارهایش پسندیده، اگر افاضل زمان او قصیده باشند او در خانه و معدن قصید قرار دارد، اگر گردنبدی از دُر را به نظم کشند رابط و تنظیم کننده او خواهد بود سوار بر علومی است که همسان ندارد و بیان کننده غوامض آن است که کسی با او مجادله نتواند کشف کننده حقایق است با نظر صائب خود، اظهار کننده دقائق است با فکر ژرف اندیش خود، بیان کننده امور غیبی در (جلسات) پنهانی بود».[۴]
سبط ابن الجوزی نیز میگوید: «حسن بن علی بن محمد... عالم و ثقه و مورد اطمینان بود و از پدرش و جدّش روایت نقل نموده است.[۵]فضای جامعه عصر امام حسن عسگری همچنان درگیر شبههها و افکار کفرآمیز بود. در چنین شرایطی امام می بایست با راه های گوناگون در مقابل افکار و اندیشههای نحرافی از حق و مبانی دین دفاع می کرد. از آنجایی که امام از آزادی های لازم برخوردار نبود و مدام از طریق عمال و کارگزاران حکومت به شدت کنترل می شد لذا مجبور بود از روش های که منجر به تحریک حکومت نگردد استفاده کند. از اینرو روش مناظره و گفتگوهای موضوعی و مناقشهها و بحثهای علمی، و همزمان با آن فعالیتها، کوششهای دیگر از قبیل صادر کردن بیانیههای علمی و تألیف کتاب و...سیاست های بود که مورد استفاده می گردید. ازجمله کتبی که به حضرت منسوب شده عبارت از است؛
۱.تفسیر العسکری؛ امام حسن عسکری (ع) یکی از بزرگترین مفسران قرآن کریم به شمار میآمد که قرآن را به صورتی ساده و روشن، برای شیعیان خود تفسیر میکرد. این کتاب، یکی از یادگاریهای علمی امام حسن عسکری علیهالسلام در زمینه تفسیر قرآن است که بخش زیادی از آن را علامه مجلسی در بحارالانوار آورده است[۶].۲. المُقْنِعه؛ کتاب دیگری به امام نسبت داده شده که راوی آن گویا ابن شهر آشوب است.
این کتاب در نسخهای از مناقب با عنوان«کتاب المنقبة» ضبط شده و صاحب ذریعه نیز تحت همین عنوان بدان اشاره کرده است اما در چاپ نجف و قم از مناقب با عنوان«رسالة المقنعة» از آن یاد شده است. بیاضی نیز بعدها از آن با عنوان«کتاب المقنعة» یا «رسالة المقنعة» یاد کرده است. در کنار آثار فوق می توان از مجموعه حکم، مواعظ و کلمات قصار امام که در کتب حدیث و تاریخ ثبت است و نیز رساله ها و نامه ها نام برد که در موضوعات مختلف صادر شده و در بردارنده محتوای غنی از معارف، مبانی دین و مسائل سیاسی و اجتماعی عصر حضرت می باشد.
یکی از تلاش های جدی عصر امام که ضرورتی مهم برای پرداختن امام را داشت، مبارزه با بدعت ها و اندیشه های انحرافی بود. یکی از این موارد به برخورد امام با اقدام کندی مربوط می شود.ابن شهر آشوب به نقل از کتاب «التبدیل [و التحریف]» تألیف ابو القاسم کوفی می نویسد: یعقوب بن اسحاق کندی (۱۸۵- حدود ۲۵۲) فیلسوف عرب در عصر خود، دست به تألیف کتابی [به زعم خود] در تناقضات قرآن زد و کسی را در جریان کار خود نگذاشت. روزی یکی از شاگردان او به حضور امام عسکری علیه السّلام رسید.
امام به او فرمود: آیا در میان شماکسی نیست تا استادتان را از آنچه درباره قرآن می نویسد، بازدارد؟ او گفت: ما شاگرد او هستیم، چگونه می توانیم درباره این موضوع یا غیر آن به او اعتراض کنیم؟ امام به او فرمود: اگر چیزی بگویم به کندی خواهی گفت؟ آن مرد گفت: آری، امام فرمود: پیش او برو و از وی بپرس: آیااز نظر شما ممکن است منظور قرآن غیر از آن معانی باشد که شما گمان کرده و پذیرفته اید؟خواهد گفت ممکن است؛ زیرا اهل فهم است. پس بگو: چه می دانی؟ شاید همان گونه که امکان آن را پذیرفتی، مراد قرآن غیر از آن باشد که تو می فهمی و سخنان آن برای معانی دیگری به کار گرفته شده باشد. آن مرد نزد کندی آمد و سخنان امام را به او منتقل کرد.
کندی که این مسأله را در سخن، امری محتمل و از نظر عقلی جایز می دانست، گفت: قسم می خورم که این کلام از تو نیست. آن مرد گفت: این سخنان از ابو محمد عسکری علیه السّلام است. کندی گفت: هم اکنون پیش او می روم که این امر جز از این خاندان بر نمی آید؛ آنگاه آتش خواست و همه آنچه را که نوشته بود، سوزاند و از بین برد. روایت فوق تنها از طریق ابن شهر آشوب نقل شده و ابو القاسم کوفی، راوی آن نیز متهم به غلو شده است. برخی گفته اند سیاق این روایت به گونه ای است که کندی را تا حد ناباوری به اسلام پیش برده است و این در حق او روا نیست.[۷] در هر حال این مسئله بیانگر اهتمام امام به مبارزه با انحرافات فکری در جامعه است.
در مورد دیگر، فارس بن حاتم، یکی از بدعت گزاران بود. جمعی گرداگرد او را گرفته بودند، او با تحریف حقایق، مطالبی را به نام معارف اسلام بدانها می آموخت، وی به تذکّرات امامان و علمای شیعه اعتنا نکرده و از کار خود دست نکشید. سرانجام ابوجنید، به دستور محرمانه امام هادی(ع)او را به هلاکت رساند. در پی این عمل شجاعانه، امام هادی(ع)برای ابوجنید، حقوق ماهیانه تعیین کرد. پس از شهادت امام هادی(ع)، امام حسن عسکری(ع)به خصوص دستور داد که حقوق ماهیانه او را مانند سابق بپردازند، حتی در این مورد برای یکی از نمایندگانش نامه نوشت، به این ترتیب برای نابودی بدعت و بدعتگزار، جدّیّت می نمود.[۸]
امام حسن عسگری و مسأله غیبت
شرایط جامعه اسلامی و مسلمانان به گونه ای بود که خواست و اراده الهی بر این قرار گرفته بود که آخرین امام(ع) در پرده غیبت قرار گیرد. از اینرو این وظیفه امام حسن عسگری(ع) بود که زمینه غیبت را فراهم سازد.لذا بر اساس این شرایط بر عهدهی امام حسن عسگری(ع) قرار گرفت و این کار از این روست که بشر به ادراک و معرفت حسی عادت کرده است و برای این انسان که فقط چنین میاندیشد، دشوار است که به تفکر وسیع دست زند.
محیط امام (ع) که محیطی فاسد و منحرف بود و سطح روحی آن پائین آمده بود، نمیتوانست تا ژرفای این ایمان، بالائی گیرد و به بلندای این تفکر دست یابد. به خصوص که غیبت امام رویدادی بود که در تاریخ امت، مانندی نداشت.[۹]
بحث مهدویت و غیبت مسئله ای تازه در جامعه اسلامی نبود چرا که رسول خدا و دیگر ائمه معصومین به صراحت درباره این موضوع سخن گفته بودند و به جز جوامع شیعی، جوامع حدیثی مهم اهل سنت از جمله صحاح سته نیز در این باره روایات و احادیثی زیادی را از پیامبر(ص) نقل کرده بودند.
دشوارترین کاری که امام عسکری (ع) به عنوان پدر مهدی (ع) متحمل آن بود و مسئولیت آن را بر عهده داشت، این بود که مردم را قانع سازد که زمان غیبت فرا رسیده است و تنفیذ آن امر در شخص فرزندش امام مهدی (ع) صورت گرفته است. این معنی بالنسبة به فردی عادی، امری دشوار بود، چه، امکان داشت آن فرد، ناگهان ایمانش متزلزل گردد. دربارهی غیبت، در منطق ایمان فرد عادی به شکل مؤجل تفاوت زیادی وجود دارد. فرد نمیتواند اثر آن را در زندگانی و بین ایمان به غیبت و اعتقاد به تنفیذ آن در زمان معاصر، حس کند.
بررسی و ملاحظهی آن معنی در فرضیه توضیحی زیر وجود دارد. اگر شخصی که در صدق گفتارش تردید نداریم به ما خبر دهد که به زودی رستاخیز برپا میشود، یا به زودی اجل ما فرا میرسد، چنین خبری به ایمان ما به او صدمه میزند و در آن خدشه وارد میکند. زیرا ایمان به قبول وقوع چنین امری به نیروی مضاعف ایمان و اراده نیاز دارد و باید همهی قدرت ایمانی و روحی خود را بسیج کنیم تا بدین وسیله به این امر غیبی مؤمن شویم.
این حقیقت روانی و مشکلات آن، امام را به این راه کشانید که همهی کوشش خود را بذل فرماید تا صدمهی کمتری به افکار مردم وارد شود و اذهان مردم را بدون رد و انکار، برای استقبال از آن آماده سازد و یاران و پایگاههای خود را به ملزم بودن به آن دعوت کند.
به خصوص نسلی آگاه بپروراند که هستهی اصلی برای تربیت نسلهائی که با فعالیت خود تاریخ دو غیبت صغری و کبری را پایهگذاری کردند، تشکیل دهند. باید آن شرایط و اوضاع دشواری را که امام و اصحابش از طرف دولت تحمل کردند و ضرورت عمل و تبلیغ اندیشهی انقلابی مهدی (ع) را که در منطق حکام برای هستیشان و بیرون رفتن از محیط قدرتشان و تمرد و مخالفت با دولتشان امری خطرناک بود، بر این بیفزائیم. از اینجا با کمال وضوح، دقت برنامهریزی را که بر عهدهی امام (ع) نهاده شده بود و دشواری موضع او را که دعوت و تبلیغ برای فرزندش مهدی (ع) بود، احساس میکنیم.[۱۰]
حال این سوال مطرح می شود که چه اقداماتی باید از طرف امام صورت می پذیرفت:
۱.نهان سازی خود
امام عسگری(ع)، برای مهیا نمودن ذهنیت مردم و خصوصاً شیعه، درباره امر غیبت، شیوه نهان سازی خود را بیش از آنچه در زندگی امام هادی(ع)، مورد توجه بود، به کار گرفت. از این رو، ایشان به جز ایامی که به دستور معتمد، برای دیدار وی از خانه بیرون می رفت و یا به جهت مصالحی که در نظر داشت، به کسی اجازه ملاقات می داد، یا خود، شخصاً به دیدار آنها می رفت، دیدار و ملاقات دیگری با مردم نداشت. به گفته مسعودی، امام حتی برای شیعیان خود ظاهر نمی شد و از پشت پرده، با آنان سخن می گفت.[۱۱]
۲.نهادینه کردن اندیشه غیبت در اذهان و تفکر مردم
نامه های بسیاری از طرف حضرت (ع) صادر شده است که بررسی این نامه ها نشان می دهد که امام حسن عسگری(ع) در راستای نهادینه کردن اندیشه غیبت در اذهان و تفکر مردم تلاش های بسیاری انجام داده است. این نامه ها در ارتباط با موضوع فوق در چند محور صادر شده اند:
الف. دربارهی صفات مهدی (ع) پس از ظهور و قیامش در دولت جهانی که تشکیل میدهد. چنان که در پاسخ به پرسش یکی از یاران خود راجع به قیام مهدی (ع) چنین فرمود: «وقتی قیام کند، در میان مردم با علم خود داوری خواهد کرد مانند داوری داود که از بینه و دلیل پرسشی نمیکرد»[۱۲]
همچنین علی بن همام نیز از محمد بن عثمان عمری و او از پدرش نقل کرده است: من نزد امام عسگری(ع) بودم که از آن حضرت درباره خبری که از پدران بزرگوارش روایت شده است، مبنی بر این که: زمین از حجت الهی تا روز قیامت خالی نمی ماند و کسی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت در گذشته است، پرسیدند. ایشان فرمود: «این سخنان، حق است؛ همچنان که روز روشن، حقیقت دارد». گفتند: ای فرزند رسول خدا! حجت و امام پس از شما کیست؟ فرمود: «فرزندم محمد؛ او امام و حجت پس از من است هر که بمیرد و او را نشناسد به مرگ جاهلیت درگشته است. آگاه باشید که برای او غیبتی است که نادانان در آن سرگردان شوند، مبطلان در آن هلاک گردند و کسانی که برای آن، وقت، معیّن کنند، دروغ گویند. سپس خروج می کند و گویا به پرچم های سپیدی می نگرم که بر بالای سر او در نجف و کوفه در اهتراز است»[۱۳]
ب.ظهور مهدی و مبارزه با انحرافات؛
وقتی حضرت ظهور کند با انحرافات ایجاد شده در دین مبارزه خواهد کرد؛«وقتی قائم خروج کند به ویران کردن منابر و جایگاههای خصوصی در مساجد فرمان خواهد داد. این جایگاهها به منظور امنیت و محافظت خلیفه از تعدی، و برای افزودن هیبت او در دل دیگران بنا شده است»[۱۴]
ج.انتظار برای فرج
امام (ع) به ابن بابویه نامهای نوشت و در آن فرمود: «بر تو باد بردباری و انتظار گشایش. پیمبر فرمود: برتر عمل امت من انتظار کشیدن گشایش است و شیعهی ما پیوسته در اندوه است تا فرزندم ظهور کند. پیامبر اکرم مژده داده است که او زمین را از قسط و عدل پر میسازد، آن سان که از جور و ستم آکنده شده است. ای شیخ من، شکیبا باش. ای ابوالحسن علی، همهی شیعیان مرا به شکیبائی فرمان ده که زمین از آن خدا است .[۱۵]
بدین ترتیب امام حسن عسگری(ع) برای آن چه که فرزندش، مهدی (ع) در غیبت صغرای خود بایستی، عمل میکرد، ایجاد آمادگی مینمود حال آن که بایستی از مردم پنهان میماند و به وسیلهی تعلیمات خود با آنان رابطه برقرار میکرد. اگر این مسأله بدون مقدمه و آمادگی قبلی برقرار میماند، برای مردم امری شگفتآور و حیرت بخش و غافلگیر کننده بود. از این جا بود که امام حسن عسکری (ع) این اسلوب را عمل کرد و آن، برنامهای ویژه برای آماده کردن ذهنیات امت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذیرند و بدون حیرت و شگفتی نمودن و همراه داشتن عواقب ناخوشایند و نامحمود، آن را حفظ کنند.
این روش، به گونهای بسیط و ساده در دورهی امام هادی (ع) آغاز شد که او (ع) به واسطهی جور و ظلم حکام، از انظار پنهان شد و از راه توقیعات و نامهها برای پیروان خود پیام میفرستاد و با آنان تماس میگرفت تا شیعیان، به تدریج به این معنی عادت کنند و این روش با فهم و درک مردم بیشتر سازش داشت. دوستان و طرفداران او عادت کردند که به وسیلهی مکاتبه و مراسله با او تماس گیرند و از او (ع) پرسش کنند. همچنین نظام و روش وکالتی و وساطتی که امام حسن عسکری (ع) با پایگاههای مردمی خود برگزید، روشی دیگر از روشهایی بود که برای آن، مسأله غیبت آماده شده بود. [۱۶]
پی نوشت ها:
[۱] - جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه (ع)، قم، موسسه انصاریان، ۱۳۸۱،ص۷۲۵-۷۲۶
[۲] - مجلسی، بحار الأنوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، ۱۳۹۵ ه، ط۲، ج ۵۰، ص۲۶۹
[۳] - اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، تعلیقه هاشم رسولی، بنی هاشمی، تبریز،بی تا، ج۲، ص۴۱۷
[۴] - قمی، شیخ عباس، منتهی الآمال، سازمان انتشارات جاویدان،۱۳۹۱، ص ۴۵۰ ؛ اربلی، همان، ج ۳، ص ۲۹۰
[۵] - ابن جوزی، یوسف ، تذکرهالخواص منالامه بذکر خصائصالائمه ، منشورات الشریف الرضی ، ۱۴۱۸ق ، ص۳۶۲
[۶] -مردانی، مهدی، پژوهشی در نسبت تفسیر العسگری(ع) به یازدهمین پیشوا، کوثر،ش۳۵، ۱۳۸۹، ص۱۲۵-۱۳۸
[۷] - جعفریان، همان، ۷۵۱-۷۵۲
[۸] -شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد فی معرفه حججالله علیالعباد ، با ترجمه و شرح امیر خانبلوکی ریال قمف تهذیب، ۱۳۸۹،ج۲، ص۳۴۳
[۹] -ادیب، عادل، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازدهگانه (ع)، ترجمه، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۷۰، ص۲۷۵
[۱۰] -همان، ۲۷۶-۲۷۷
[۱۱] - ابن شهرآشوب، محمد بن علی،المناقب، قم، المطبعهالعلمیه، ۱۴ق، ج ۳ ص ۵۲۶.
[۱۲] - شیخ مفید، همان، ص ۳۲۳.
[۱۳] - صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، تحقیق، تصحیح و تعلیق: علی أکبر الغفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ ق ، ج۲، ص۱۱۹.
[۱۴] - ابن شهرآشوب، همان، ج ۳ ص ۵۳۶.
[۱۵] - ادیب، همان،ص۲۷۸
از همه دل بریده ام،دلم اسیر یک نگاست،تمام آرزوی من زیارت امام رضـــــــــاست