آیا در اسلام نگاهی شبیه اصطلاح جهان وطنی وجود دارد، یا این تنها یک اصطلاح غربی است؟
جمعه 19 آذر 1395 7:39 PM
مکتب جهان وطنی (کوزموپولیتیسم)؛ معتقد است همه مردم جهان باید خود را هم وطن یکدیگر و همه جای دنیا را وطن خود بدانند. آنان هدفشان رسیدن به فرهنگ و ادبیاتی جهانی به دور از هر گونه وابستگی ملی و تفاوت های نژادی است. همان گونه که از اهداف و شعارهای این مکتب بر می آید، بنیان گذاران این مکتب خواهان مردمی یک دست با فرهنگ و ادبیات مشترک در سراسر جهان هستند. این مکتب اگر چه یک اصطلاحی است که از سوی برخی نویسندگان غربی در قرن بیستم وارد ادبیات جهان شده و در واقع علیه برخی تفکرات میهن پرستانه گروهی از نوسندگان نیمه دوم قرن هیجدهم پایه ریزی شده است، اما چنین دیدگاهی با برنامه ها و ساز و کارها و آثار حقوقی خاص خود هدف نهایی دین اسلام است، به دلایل زیر:
1. آرمان نهایی اسلام در باره رابطه و مناسبات انسانی، رسیدن به امت واحد بشری است. همچنین در مورد سرزمین خواهان از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و به وجود آمدن کشور واحد جهانی تحت حاکمیت قانون واحد الاهی است. یکی از اهداف رسالت جهانی پیامبر اسلام (ص) سرعت بخشیدن به روند حرکت تکاملی جامعه بشری برای رسیدن به این مرحله است.
قرآن کریم در باره گستره رسالت پیامبر اسلام (ص) صریح و روشن این مسئله را اعلام می دارد و می فرماید رسالت پیامبر محدود به سرزمین و مردم خاص نیست، بلکه پیام و دعوتش جهانی است و او موظف است مردم جهان را به دور از هرگونه نژاد و رنگ، زبان و ... به اسلام دعوت نماید. این مسئله از آیات زیر قابل استفاده است:
الف."وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ"؛ و ترا جز به سوى همه مردم نفرستادیم". [1]
ب."قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً"؛ بگو: اى مردم! من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم. [2]
ج. و در آغاز سوره فرقان مىخوانیم: "تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً"؛ پاینده و برقرار است خداوندى که قرآن را بر بندهاش فرستاد که جهانیان را از مسئولیت هایشان بیم دهد".
د. در آیه دیگر مىخوانیم: "وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَکُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغَ"؛ این قرآن به من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که قرآن به آنها مىرسد هشدار دهم. [3]
نظیر این آیات، بسیارى دیگر از آیات قرآن، دلیل روشنى بر جهانى بودن دعوت پیامبر اسلام (ص) است.
دسته ای دیگر از آیات که از پیروان انبیا تعبیر به یک امت کرده است؛ مانند: الف."وَ ما کانَ النَّاسُ إِلَّا أُمَّةً واحِدَةً"؛ در آغاز همه افراد بشر امت واحدى بودند ... . [4]
ب. "ان هذه امتکم امة واحدة و انا ربکم فاعبدون و تقطعوا امرهم بینهم کل الینا راجعون"؛ (18) این امت شما است که امتى یگانه است و من پروردگار شما هستم، پس مرا بپرستید، ولى آنان در کار خود اختلاف پیدا کردند و همگى شان به سوى ما باز مىگردند. [5]
ج. و " وَ إِنَّ هذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ "؛ و همانا این امت شما است، امتى یگانه و من پروردگار شما هستم ...، از من پروا کنید، [6]
این آیات به خوبی بیانگر آن است که پیام آوران الاهی دارای هدف مشترک بودند، هر چند با اختلاف زمان و محیط، داراى روش ها و راهکاری متفاوت بودند، اما همه آنها دارای یک رسالت بودند که آن دعوت مردم جهان به توحید، یگانگى و عدالت، و مبارزه با شرک بود.
در باره دعوت جهانی پیامبر اسلام، در حدیثى از امام مجتبى (ع) مىخوانیم: عدهاى از یهود نزد پیامبر (ص) آمدند و گفتند: اى محمد تویى که گمان مىبرى فرستاده خدایى و همانند موسى (ع) بر تو وحى فرستاده مىشود؟! پیامبر (ص) کمى سکوت کرد، سپس فرمود: آرى منم سید فرزندان آدم و به این افتخار نمىکنم، من خاتم پیامبران و پیشواى پرهیزکاران و فرستاده پروردگار جهانیانم. آنها سؤال کردند به سوى چه کسى؟ به سوى عرب یا عجم یا ما؟ آیه 28 سوره سبأ نازل شد: "و ترا جز به سوى همه مردم نفرستادیم". [7] در این باره روایات فروانی در منابع روایی وجود دارد که ما در این مقال به یک نمونه اشاره کردیم.
2. علاوه بر آیات قرآن و روایات، ارسال نامه از سوی پیامبر اسلام به امپراطور ایران، فرستادن گروهی از مسلمانان به حبشه و دعوت پادشاه آن کشور به اسلام، و... گواه دیگر بر این ادعا است. پیامبر (ص) خود در نامه ای که به کسری (خسرو پرویز) پادشاه ایران می فرستد، خود و رسالتش را چنین معرفی می کند: "فانی رسول الله الی الناس کافة ..."؛ من پیامبر خدا به سوی تمام مردم جهانم.
3. یکی دیگر از دلایلی که می تواند مؤید موضوع مورد نظر باشد، دیدگاه فقها در زمینه تقسیمات جهان است. فقیهان معمولاً جهان را به دو اردوگاه تقسیم می کنند. آنان به سرزمین هایی که در قلمرو و تحت حاکمیت اسلام باشند، دار السلام می گویند و سرزمین هایی را که در برابر پذیرش اسلام حالت منفی دارند، دارالکفر می نامند. از آن جا که تمامی ملت ها و دولت ها که حاکمیت اسلام را نپذیرفته، با توجه به وحدت دیدگاه منفی که در مورد اسلام دارند، همه آنها نسبت به اسلام و ملت اسلامی یک اردوگاه مخالف به حساب می آیند، اگر چه از نظر ایدئولوژی، نظام اجتماعی و حکومت در میان آنان اختلاف هایی وجود دارد. به این ترتیب جهان اسلام (دارالسلام) همه انسان های معتقد به مبانی اسلامی را در بر می گیرد و شامل کلیه تمامی مللی که به اسلام گرویده اند خواهد شد، اگر چه از نظر سرزمین، نژاد، رنگ، زبان و ... با هم اختلاف داشته باشند، همچنان که جبهه مخالف نیز این گونه است. [8] علامه طباطبائی در تفسیر المیزان تحت عنوان "مرز کشورهای اسلامی" می گوید مرز کشور اسلامی عقیده است، نه حدود جغرافیایی. وی می گوید: " حد و مرز کشور اسلامى مرز جغرافیایى و طبیعى و یا اصطلاحى نیست، بلکه اعتقاد است. اسلام مسئله تأثیر انشعاب قومى، در پدید آمدن اجتماع را لغو کرده، (یعنى اجازه نمىدهد صرف این که جمعیتى در قومیت واحدند باعث آن شود که آن قوم از سایر اقوام جدا گردند و براى خود مرز و حدود جغرافیایى معین نموده و از سایرین متمایز شوند). [9]
4. مسئله برقراری حکومت واحد جهانی در آخرالزمان و استقرار عدالت به وسیله امام زمان (عج) که مورد نظر تمامی ادیان است، و با عنوان مهدویت، معتقَد تمامی مسلمانان است، می تواند یکی دیگر از دلایل و شواهد ما باشد.
5. گذشته از همه اینها، اصطلاح جهان وطنی امری است که تمام ادیان، مکاتب و مذاهب خواهان آن هستند و سعی و تلاش می کنند تا پیام خود را به گوش جهانیان برسانند و امید دارند که روزی افکار و ایده آنان بتواند تمام جهان را تسخیر کرده و با ارائه برنامه ها و شعارهای خود تمام دنیا را گرد یک ایده و مرام جمع کنند و از تمام مردم دنیا یک ملت، با آرمان و فرهنگی واحد تشکیل دهند. بدیهی است که چنین چیزی هدفی نهایی اسلام و نهایت آرزوی مسلمانان است. به امید آن روز.
برای آشنایی بیشتر با این موضوع می توانید از کتاب "وطن و سرزمین و آثار حقوقی آن از دیدگاه فقه اسلامی" اثر عباسعلی عمید زنجانی، بهره گیرید.
نمایه مرتبط: مرز دولت اسلامی، سؤال 38 (سایت: 271) .
[1] سباء، 28.
[2] اعراف، 158.
[3] انعام، 19.
[4] یونس 19.
[5] انبیاء، 92.
[6] مؤمنون، 52.
[7] علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج 9، ص 294 ، "مَاجِیلَوَیْهِ عَنْ عَمِّهِ عَنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ عَنْ مُعَاوِیَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ أَنْتَ الَّذِی تَزْعُمُ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّکَ الَّذِی یُوحَى إِلَیْکَ کَمَا أُوحِیَ إِلَى مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ فَسَکَتَ النَّبِیُّ ص سَاعَةً ثُمَّ قَالَ نَعَمْ أَنَا سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَا فَخْرَ وَ أَنَا خَاتَمُ النَّبِیِّینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِینَ قَالُوا إِلَى مَنْ إِلَى الْعَرَبِ أَمْ إِلَى الْعَجَمِ أَمْ إِلَیْنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ تَعَالَى هَذِهِ الْآیَةَ قُلْ یَا مُحَمَّدُ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ جَمِیعاً ...".
[8] در این باره می توانید به کتاب "وطن و سرزمین و آثار حقوقی آن از دیدگاه فقه اسلامی" اثر عباسعلی عمید زنجانی، مراجعه کنید.
[9] ترجمه المیزان، ج4، ص: 197
منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa6883