0

مختصری از داستان حضرت عیسی بن مریم (ع) و مادر بزرگوارشان ارائه نمایید.

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

مختصری از داستان حضرت عیسی بن مریم (ع) و مادر بزرگوارشان ارائه نمایید.
پنج شنبه 18 آذر 1395  1:56 PM

حضرت عیسی(ع) یکی از بزرگ‌ترین پیامبران الهی است. نام این بزرگوار در ردیف چهار پیامبر اولوالعزم دیگر قرار دارد. او خلقتی شبیه به آفرینش حضرت آدم دارد؛ به این معنا که خداوند او را بدون این‌که پدری داشته باشد، از مادرش، مریم عذراء(س) که دختری پاک‌دامن بود، به دنیا آورد.[1]

تولد

پدربزرگ حضرت عیسی، عمران نام داشت. همسر او هنگامی که باردار شد، به تصوّر این‌که فرزندی که در شکم دارد، پسر خواهد بود، نذر کرد که او را به خدمت بیت‌المقدس بگمارد. وقتی نوزاد متولد شد، دید که دختر است؛ لذا نامش را مریم گذاشت و با این حال، پس از این‌که مقداری بزرگ شد، او را به خدمت بیت‌المقدس فرستاد. حضرت زکریا سرپرستی او را بر عهده گرفت. طی این مدت، مریم به چنان مقام والایی دست یافت که خداوند از آسمان برایش روزی می‌فرستاد.[2] البته افراد دیگری  غیر از حضرت زکریا(ع) هم داوطلب نگه‌داری از حضرت مریم بودند و می‌خواستند این افتخار را نصیب خود کنند؛ از این‌رو برای انتخاب شدن شخص نگه‌داری‌کننده، از طریق قرعه کشی و با استفاده از قلم‌هایشان، قرعه به نام حضرت زکریا زده شد.[3]

تا این‌که روزی حضرت مریم، از مردم کناره گرفت و به قسمت شرقی بیت‌المقدس رفت و خود را از دید مردم مخفی داشت. خداوند فرشته‌ای را به شکل انسانی به سراغ او فرستاد تا حضرت عیسی را به او بدهد. بدین ترتیب، بدون این‌که حضرت مریم با مردی تماس داشته باشد، باردار شد.[4] در برخی از روایات آمده، حضرت مریم از طریق خوردن دو دانه خرمایی که حضرت جبرئیل(ع) برایش آورده بود، باردار شد.[5]

مدت زمانی که حضرت مریم، فرزندش را حمل می‌کرد، متفاوت ذکر شده؛ برخی روایات آن‌را شش ماه دانسته‌اند[6] و برخی دیگر آن‌را نُه ساعت به ازای نُه ماه گفته‌اند.[7] وقتی زمان تولد حضرت عیسی فرا رسید، درد زایمان، حضرت مریم را به پای نخل خشکیده‌ای کشاند. حضرت مریم از این‌که به زودی آماج تهمت‌های مردم قرار خواهد گرفت، بسیار نگران بود؛ به اندازه‌ای که آرزوی مرگ کرد. اما حضرت عیسی که تازه متولد شده بود، به امر خدا به سخن آمد و مادرش را دلداری داد. او گفت: «نگران نباش که خدا برایت چشمه گوارایی در زیر پایت جوشانده است. تنه این نخل را به سمت خود تکان بده تا برایت رطب تازه بریزد. از این نعمت‌ها تناول کن و خوشحال باش. هر کس تو را دید، به او بگو که من امروز روزه سکوت گرفته‌ام و با کسی حرف نخواهم زد».[8]

حضرت مریم با قلبی مطمئن، در حالی‌که فرزندش را در آغوش گرفته بود، به سمت قوم و قبیله‌اش برگشت.

مردم ظاهر بین، با دیدن این صحنه، نسبت به مریم بدگمان شده و به او گفتند: «تو کار خیلی بدی انجام دادی. ای خواهر هارون! پدر و مادرت افراد منحرفی نبودند. تو چرا به این فساد مبتلا شدی؟!».

حضرت مریم با اشاره به آنان فهماند که روزه سکوت گرفته و باید سؤال خود را از نوزادی که در آغوش دارد بپرسند.

مردم با تعجب گفتند: «ما چه طور می‌توانیم با کودکی که تازه متولد شده، سخن بگوییم؟!».

این‌جا بود که مردم برای اولین بار، معجزه عیسای تازه متولد شده را با چشم و گوش خود دیدند و شنیدند. به قدرت الهی، حضرت عیسی زبان به سخن گشود و با مردم صحبت کرد و گفت: من بنده خدا هستم. او مرا به پیامبری برگزیده و به من کتاب آسمانی عطا کرده است. او مرا مخلوقی مبارک و پُر خیر و برکت قرار داده و مرا به خواندن نماز تا زمانی که زنده هستم، سفارش کرده است. او دستور داده تا با مادرم مهربان باشم و مرا سرکش و بدبخت قرار نداده. درود بر من، آن روزی که متولد شدم و آن روزی که خواهم مرد و آن روزی که مبعوث خواهم شد.[9]

حضرت عیسی با این سخنان، آن تهمت بزرگ را از مادر خود دور کرد و پیامبری خود را برای مردم ثابت ساخت.

مرحله رشد

تنها رسالت حضرت عیسی(ع) در ساعات اوّلیه پس از ولادت، اثبات بی‌گناهی حضرت مریم و مقام پیامبری خود بود. اما هنوز مسئولیت هدایت و تبلیغ دین الهی،‌ بر عهده او قرار داده نشده بود. در عین حال خطراتی از جانب گروهی از یهودیان، جان حضرت عیسی را تهدید می‌کرد. خداوند آن دو را به مکانی امن و مناسب راهنمایی کرد؛ سرزمین مرتفعى که داراى امنیّت و آب جارى بود[10] تا حضرت عیسی مراحل رشد و نمو خود را طی کند و آماده تبلیغ رسالت آسمانی خود شود. در برخی از روایات آمده که آن مکان، منطقه «نجف» بود.[11]

دوران نبوت

حضرت عیسی در دامان پاک حضرت مریم پرورش یافت تا این‌که به سن هفت یا هشت‌سالگی رسید. در این هنگام مأموریت یافت تا بنی‌‌اسرائیل را هدایت کند و آنان را از گمراهی نجات دهد.[12]

خداوند به حضرت عیسی کتاب تورات را تعلیم داد و انجیل را به او آموخت و حکمت و علوم مخصوص خود را به او عطا کرد.[13]

خداوند همان‌گونه که به پیامبران دیگر، معجزاتی عطا کرده بود، به حضرت عیسی نیز معجزات بزرگی عطا کرد تا پیامبری او را به مردم اثبات کند.

یکی از معجزات او این بود که با گِل، پرنده می‌ساخت. سپس در آن می‌دمید و آن مجسمه، به اذن الهی تبدیل به پرنده‌ای زنده می‌شد. خداوند به او این اجازه را داده بود تا نابینایان و کسانی که دچار بَرص هستند، شفا دهد. یکی از شگفت‌انگیزترین معجزه حضرت عیسی، زنده کردن مردگان بود. او به امر الهی، افراد متعددی را زنده کرد. او حتی از غذاهایی که مردم در خانه خود می‌خوردند و یا ذخیره می‌کردند به آنها اطلاع می‌داد.

«مائده آسمانی» معجزه دیگری از حضرت عیسی بود که با درخواست حواریون(شاگردان خاص عیسی مسیح) انجام شد. این سفره غذا از آسمان نازل شد و با این‌که فقط نُه قرص نان و نُه ماهی کوچک در آن بود،[14] چهار هزار و هفت‌صد نفر را سیر کرد.[15]

با وجود این همه معجزات، عده کمی از مردم به حضرت عیسی ایمان آوردند که در صدر آنها حواریون بودند. تعداد حواریون دوازده نفر بود و عالم‌ترین آنها «الوقا» نام داشت.[16] اما کسانی که از بنی‌اسرائیل راه کفر را در پیش گرفتند، مورد لعن حضرت عیسی قرار گرفته[17] و بنابر نقلی مسخ شده و تبدیل به میمون شدند.[18]

سرانجام حضرت عیسی

برخی از یهودیان که دشمنی حضرت مسیح را در دل داشتند، کمر به کشتن او بستند. با خیانت یکی از حواریون به نام یهودای اسخریوطی که قلباً به او ایمان نیاورده بود و منافق محسوب می‌شد، محل اختفای حضرت عیسی افشا شد و دشمان به آن‌جا رفته و شخصی که در ظاهر شبیه به حضرت عیسی بود را دستگیر کردند. مسیحیان و دیگر افراد چنین اعتقاد دارند که دشمنان حضرت مسیح، او را در روز جمعه به صلیب کشیده و او را کشتند. اما پس از گذشت سه روز از مرگ حضرت عیسی، روز یکشنبه، او دوباره زنده شده و به آسمان رفته است.[19]

اما کتاب آسمانی قرآن، کشته شدن و به صلیب کشیده شدن حضرت مسیح را رد می‌کند و می‌فرماید: «آنها مسیح را نکشتند و به صلیب نکشاندند بلکه شخص دیگری را اشتباهاً به جای او به صلیب کشاندند و خودشان هم یقین به این موضوع نداشتند، بلکه خداوند او را به سوی خود بالا برد».[20] آری، خداوند او را از شر دشمنانش حفظ کرده و به آسمان برد تا این‌که در زمان ظهور حضرت مهدی(عج) به زمین برگرداند و او پشت سر آن‌حضرت نماز بخواند.[21]
 
 
 
 
 
 
 
 

[1]. آل عمران، 59: «مَثَل عیسى در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: "موجود باش!" او هم فوراً موجود شد».
[2]. آل عمران، 35 – 37.
[3]. آل عمران، 44.
[4]. مریم، 16 - 22.
[5]. برقی، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج 2، ص 537، قم، دار الکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1371ق.
[6]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج ‏1، ص 465، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم 1407ق.
[7]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 707، قم، مؤسسه بعثت، چاپ اول، 1374ش.
[8]. مریم، 23 - 26.
[9]. مریم، 27 - 33.
[10]. مؤمنون، 50.
[11]. بحرانی، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 23، مؤسسه بعثت، قم، چاپ اول، 1374ش.
[12]. عیاشى، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی‏، محقق، رسولى محلاتى، هاشم، ج 1، ص 174، تهران،‏ المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[13]. آل عمران، 48.
[14]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏14، ص 249، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، 1403ق.
[15]. تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، ص 195، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[16]. شیخ صدوق، محمد بن علی، التوحید، ص 421، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1398ق.
[17]. مائده، 78.
[18]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‏1، ص 176، قم، دار الکتاب، چاپ چهارم، 1367ش.
[19]. انجیل یوحنا ، باب ۲۰ ، آیه ۲۵.
[20]. نساء، 157 - 158.
[21]. ابن بطریق، یحیی بن حسن، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص 430، قم، دفتر نشر اسلامی، چاپ اول، 1407ق.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/id22176

تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها