گستره مباني وقف در قرآن کريم (بخش 1)
دوشنبه 15 آذر 1395 3:14 PM
چکيده
بسم الله الرحمن الرحيم
سخن در مباني وقف بارويکردي به شناخت جايگاه و اهميت و بستر تشويق ها و جهت گيري ها درقرآن کريم است. اينکه انسان از بهترين اموال خود بخشي را براي ديگران اختصاص دهد و چنين روشي نهادينه شود، و قرآن بگونه اي به اين ارزش انساني هدايت کرده، موضوع بررسي اين مقاله است. هدف اين مقاله، نشان دادن مجموعه پيام هايي است که در جهت مفهوم سازي و تشويق به وقف و ساخت و ساز آن در قرآن استنباط مي گردد. ادعاي اين مقاله اين است که چون قرآن کريم از سويي براساس فطرت و خواسته هاي طبيعي انسان نازل شده و در سير تاريخي نزول کتابهاي الهي، پيام خود را آورده و مُصدِق اديان الهيِ پيشين و مُهيمِن و سخن برتر را داردو خود فرموده است: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (مائده/48)
از اين جهت شمول بيشتري در بيان نکات مربوط به حوزه وقف و راه هاي گسترش و جهتگيري و حفظ و نگهداري و ديگر مباحث مربوط به وقف را دارد، اين بحث الگويي روشن از ظرفيت پذيري و جامعيت قرآن و امکان استنباط از اين کتاب است، از اين رو در آغاز توضيح داده خواهد شد که وقف چيست، با چه شبکه هاي واژگاني و معنايي در قرآن رابطه دارد، و تعاليم قرآني چگونه ظرفيت توسعه و فرهنگ سازي به وقف را مي دهد، و از چه راه هايي به کارهاي نيک و از آن جمله وقف تشويق کرده است، مديريت وقف چگونه بايد باشد و از چه شرايط برخوردار باشد و در نهايت نتيجه گيري ها و برداشتها از اصول مسلم قرآني چه چيزهايي است.
مقدمه
سخن در باره جايگاه وقف از نظر قرآن کريم به عنوان يکي از ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي مسلمانان است. زيرا گرچه اين پديده در همه اديان و مذاهب و گرايش هاي انساني وجود دارد و تاريخ نشان مي دهد که انسان از دير باز در ذهن خود سوداي جاودانه بودن را مي پرورانده است، به هر کجاي جهان سر بزنيد، شاهد مراکز و ساختمان و ابنيه زيادي در جهت حمايت از مستمندان و ترويج علم و نگهداري موسسات ديني و عام المنفعه هستيم. اما نکته مهم اين است که نقش تعاليم قرآني به اين خواسته فطري، ميدان مي دهد و در گسترش وقف تشويق مي کند و اين متن ظرفيت توسعه و فرهنگ سازي به وقف را با علايق گوناگون مي دهد. زيرا هرچند در تمدن بشري و فرهنگ ها ابنيه و آثار گوناگون ديده مي شود، اما اين فراواني ميل به برجاي گذاشتن نام و حضور بي حضور قطعي و در ميان دينداران با آموزه هاي ديني و معنوي بيشتر مي گردد و اين امر هر چند در جهتي ريشه در حُبّ به ذات دارد و تمايل انسان براي جاودانگي و بي مرگي و خلود (در عربي) و جاودان طلبي است که انسان مي خواهد بگونه اي پس از مرگ نامش و کارهايش جاويدان بماند، که اگر خودم ديگر در ميان جامعه نيستم، پس نام و نشان من در جامعه مطرح شود، چنانکه در شعر سعدي هم همين درک و روحيه بازتاب يافته و آمده است:
نام نيکي گر بماند ز آدمي به کز او ماند سراي روزگار
از سوي ديگر وقف عام از امور و دريافتهاي اخلاق انساني است و به گونه اي است که فطرت خويش آن را درک و حس نوع دوستي و ديگر خواهي او آن را ارج مي نهد و مي خواهد، اين حمايت از مستمندان و درماندگان، يا ترويج علم و فعاليت خير خواهانه و يا حل معضلي اجتماعي انجام گيردو با وقف اثري از خود جاويدان بماند و با بخشش و گذاشتن آثار و املاکي داراي منفعت، از اموال و دارايي ها او بهره گيري شود. با نگاهي به جوامع ديني و غير ديني و انسانهاي آخرت گرا و غير آخرت گرا، نقش دين و اعتقاد به خدا و روز قيامت و جزاي اعمال در نهادينه کردن اين خصيصه و توسعه آن بي بديل مي نمايد. تعاليم اخلاقي قرآن در جهت توسعه همين دريافت انساني و اخلاق مالي و تقويت غريزه و احساس برجاي ماندن تا حد ايثار و خود گذشتگي گسترده با زبانهاي مختلف است.
به همين دليل وقف، هرچند در ميان همه ملتها و اديان وجود داشته و دارد. واين گونه نيست که سنت وقف ويژه کشورهاي اسلامي و شرقي باشد.، اما در ميان مسلمانان در ادوار تاريخ و در کشورهاي اسلامي نمود شگرف و بي نظيري داشته و کمتر وقفنامه اي يافت مي شود که در ميان مسلمانان نوشته شده باشد و تأثير از آموزه هاي قرآن نداشته باشدو جهتگيري و توجه به نيازهاي عيني جامعه خود را واقفان در وصيت خود لحاظ نکرده باشند و دليل مهم آن تعاليم مناسب با درک فطري قرآن است که همين روحيه را نه تنها ارج نهاده، بلکه با تعبير هاي مختلف جهت و توسعه داده است. ادعاي اين مقاله اين است که چون قرآن کريم مصدق اديان الهي پيشين و مهيمن است و سخن برتر را داردو فرموده: وَ أَنْزَلْنا إِلَيْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْکِتابِ وَ مُهَيْمِناً عَلَيْهِ فَاحْکُمْ بَيْنَهُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ (مائده/48) از اين جهت شمول بيشتري در بيان نکات مربوط به وقف و راه هاي گسترش و جهتگيري و حفظ و نگهداري و ديگر مباحث مربوط به آن را دارد. اين نکات البته در حوزه مباحث و مسائل کلي است و همانگونه که سبک قرآن در حوزه عقايد و اخلاق و احکام کلي و طرح مسائل جهان بيني و مباني و اصول و داخل نشدن در جزئيات است، در موضوع وقف اين روش دنبال شده است.
نکته قابل توجه و تأکيد در اين مقاله، در بهره گيري از قرآن کريم در شناخت مباني وقف، و دنبال کردن پژوهش هاي آن، ظرفيت داشتن اين کتاب الهي در استنباط و پاسخ گويي به پرسشهايي است که در باره نظام وقف و راه هاي گسترش آن در ميان اقشار و طبقات مختلف مي شود. اين بحث از جهتي الگويي روشن از ظرفيت پذيري و جامعيت قرآن را نشان مي دهد و از جهتي امکان استنباط از اين کتاب را آشکار مي سازد، مانند اينکه وقف در فرهنگ اسلامي چه جايگاهي دارد، با چه شبکه هاي واژگاني و معنايي در قرآن رابطه دارد، چگونه تشويق شده، جهتگيري هاي آن کدام است، در ميان انواع وقف کدام از آنها اولويت دارند و چگونه مي توان و با چه مفاهيمي سنت وقف را توسعه و نهادينه کرد. البته در اين نوشته تنها به بخش محدودي ازآيات اشاره شده و گرنه استناد و استدلال در باره مسائل وقف، بسيار فراوان تر از اين مجموعه است.
جايگاه و اهميت وقف
اين پرسش مطرح است که وقف در فرهنگ ديني و جامعه اسلامي چه جايگاهي دارد؟ گفتيم همه جوامع به گونه اي اين سنت را برپاي مي دارند، حتي در قبايل سرخ پوست و سياه پوست و در دور ترين مناطق دنيا اين سنت وجود دارد. واژه وقف در قرآن کريم، نيامده و شايد در شهر مکه و مدينه در آن عصر به شکل گسترده، اين واژه رايج نبوده و پس از قدرت يافتن و توسعه مالي مسلمانان گرايش به وقف رونق گرفته است. در سيره اميرمومنان اهتمام به وقف زياد نقل شده است. در طول تاريخ اوقاف نقش مهمي در حيات جوامع اسلامي در امور خيريه و در عرصه امور بهداشتي، (وقف منابع آبي،چشمه ها) درماني، فرهنگي وترويج دين و معنويت داشته است.
وقف در ايران پيش از اسلام وجود داشته و براي نگهداري از آتشکده ها و آتشگاه ها و آسايش مغان و موبدان، خانه ها و باغهايي وقف مي شده است. پس از ظهور اسلام در ايران و گرايش ايرانيان به اين دين، وقف گسترش يافت. امروز کمتر در شهر و يا روستايي وجود دارد که در آن وقف و موقوفات نباشد و هر چه دين و معنويت حضور بيشتري در اين مناطق داشته، انگيزه و تنوع وقف و گستره موضوعات و مصارف وقف هم نمود فراوان تري پيدا کرده است. متأسفانه بسياري از آثار وقف در اثر غارت و جنگ و خرابي، جابجايي شهرها و بلاياي طبيعي و از همه مخرب تر چپاول و تصرف دولتها و حکومتها، منقرض شده و تنها نام و اثر آن در قباله نامه ها و اسناد ملي برجاي مانده است. با اين همه، به دليل آن آموزه ها، وقفيات ايران و جهان اسلام چنان گسترده است که امروز براي اداره آن موقوفات وزارتخانه و سازمان هاي عريض و طويل تشکيل شده است، و تفاوت آن با وقف هاي ديگر، گستردگي اقشار وقف کننده و متنوع بودن مصارف آن است.
بگذريم از اينکه با همه عرض و طول اين سازمانهاي مسئول وقف، باز بسياري از موقوفات تحت پوشش قرار ندارند، و هر روز شاهد از بين رفتن بخشي از موقوفات هستيم.
جالب آنکه ظرفيت وقف در جهان اسلام، چنان با مدارا و تسامح ديني انجام گرفته که بخشي از موقوفات مسلمانان براي برخورداري اقليت هاي مذهبي و حمايت از آنان بوده است و اين مشي از فرهنگ قرآني(ممتحنه/8) و روايات اهل بيت گرفته شده که وقف را مي توان براي مخالف و گمراهان هم انجام داد، و ارج و اعتبار دارد، وعلامه در تذکره و تبصره و ديگران به صراحت بر صحت آن تأکيد کرده اند. صاحب جواهر هم به اين نکته اذعان مي کند که اگر يهود و نصاري برکنشت و کليسا وقف کنند، يا براي تورات و انجيل، جايز است؛ بي آنکه فقيهي در آن اختلاف داشته باشد.
بحث اصلي اين جانب پس از مفهوم شناسي، نشان دادن شبکه اي از مفاهيم مرتبط با وقف در جهت تشويق و نظام مند کردن فرهنگ وقف و پس از آن بيان مباني و معيارهايي از شيوه برخورد با وقف است و در اين مقاله از روش تفسير موضوعي و به مصداق اين جمله از اميرمؤمنان در باره قرآن استفاده شده است که فرموده: ذلک القرآن فاستنطِقُوه و لَن يَنطِق ابداً، بايد قرآن را به نطق در آورد و از او پرسش کرد، زيرا اين کتاب هرگز خود سخن نمي گويد.
مفهوم شناسي وقف
وقف ايستادن و پايندگي و حبس کردن اموال و يا حق خاص، مانند حق تأليف، حق کشف و اکتشاف آمده است. در کتابهاي فقهي اين گونه تعريف شده است: تحبيس الاصل وتسبيل المنفعه، يا اطلاق المنفعه، نگهداري مال و رها کردن منفعت است. در کتاب جواهر آمده است که وقف عقدي است که ايستايي اصل مال و رهايي منافع را مي رساند. دليل اين که وقف ناميده شده، چون بازداشتن و حبسي از اموال است که ديگر حق تصرف فروش هبه و مانند آن، ديگر منتفي مي شود. به همين دليل وقف تنها در اموالي جايز است که ماندگاري داشته باشد و بهره گيري از آن به تمام شدنش نيانجامد. گاهي از وقف به وصيت و صدقه جاريه هم ياد شده است.
شبکه معنايي وقف در قرآن
وقتي سخن از کل واژگان و کلمات مهم و مربوط به وقف مي شود، يعني عناوين و کلمات و واژه هايي است که در يک ساختار معنايي به تصورات و ايده هاي ما در باره اين سنت حسنه ارتباط و معنايي ويژه مي بخشد و ما را در معنا و جهت دهي و سرانجام يک کل سازماندار و يک شبکه گسترده جهان بيني و معناشناسي قرآن کمک مي کند. در فقه هر چند به کتاب العطيه، السکني، العمري و الحبس، از نوع وقف اشاره شده است. و در کتاب الحسبه مسائلي ار مسئوليت هاي حاکمان در اداره وقف اشاره کرده اند، اما در قرآن کريم موضوعاتي ديگر مطرح شده است. اين عناوين مانند: بِرّ، خير، احسان، معروف، انفاق، صدقه، بويژه باقيات الصالحات، و عطاياي بعد از مرگ است که با وقف انطباق دارد و يکي از مصاديق روشن اين عناوين مي باشد. زيرا وقف از بهترين نيکي ها و احسانها و کارهاي معروف و پرکردن خلأها (انفاق) و تنها صدقه جاريه اي است که پايدار مي ماند و با مصرف يکبار آن از بين نمي رودو پس از فوت واقف خوبي هاي آن تمام نمي شود.
به همين دليل در فرهنگ اسلامي از وقف به عنوان صدقات جاريه و عناوين ديگر ياد کرده اند. در باره وقف گفته اند: در اصل صدقه است، اما صدقه اي که مستمر و باقي است. به عبارتي ديگر شبکه معنايي واژه هاي وقف و مصاديق آنها حاکي از آن است که اين کتاب الهي يک مجموعه از ارزشهاي اخلاقي را آورده است که با قرار گرفتن در يک نظام، يا شبکه خاص قرآني در ارتباط با ساير کلمات، توان ايده اي نظامند از وقف را فراهم مي سازد.
اکنون با تفصيل به اين شبکه معنايي و کلماتي اشاره مي گردد که بيانگر ارزش اخلاقي وقف هستند، يا يکي از مصاديق مهم آن وقف محسوب مي شوند.
انفاق
گفتيم از واژه هاي مربوط به وقف، انفاق است. آياتي که ابعاد گوناگون اين عمل را با عنوان انفاق پوشش مي دهد، بسيار است، بيش از 75 بار اين کلمه با تعبيرهاي مختلف در جهت تشويق، آداب، شرايط و موضوعات آن بکار رفته است، اما ترديدي نيست که اين واژه در حوزه معنايي وقف هم قرار مي گيرد. زيرا معناي انفاق که پر کردن است، در اين جا به پر کردن خلأهاي جامعه براي آينده هاي دور هم تفسير مي شود. زيرا ماده ثلاثي انفاق، نَفَقَ به معناي حفره است که وقتي به باب افعال مي رود، به معناي ضد آن، يعني پر کردن نياز هاي جامعه تحويل برده مي شود، در آن صورت يکي از مصاديق پر کردن خلأها مي شود.
به عنوان نمونه خداوند مي فرمايد: الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ سِرًّا وَ عَلانِيَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. (بقره/274). کساني که در شب و روز، آشکار و پنهان، اموال خود را انفاق مي کنند، يعني در هر حالت براي امروز و فردا؛ يا درجايي ديگر مسئله طلب خوشنودي خدا و استواري روح را در انفاق مطرح مي سازد و مي فرمايد: وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. (بقره/266).
محسنين
عنوان احسان و مُحسِن و نيکوکار در قرآن به کارهاي پسنديده و مفيد و نيکوکار در جامعه بکار مي رود، کارهايي که به مقتضاي حال و شرايط تاريخي و فرهنگي و اقتصادي صدق نيکي مي کند. در اين باره قرآن مي فرمايد: وَ ابْتَغِ فِيما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِيبَکَ مِنَ الدُّنْيا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْکَ (قصص/77). بنابراين، وقف، احسان، خير خواهي و قصد سود رساني به ديگران است. احساني فراتر از عدالت که مستمراست و براساس نياز جامعه انجام مي گيرد، هرچند که در مواردي وقف به چيزي مانند نگه داري يک پُل در روستايي دور افتاده، به ظاهر کوچک مي آيد.
از سوي ديگر قرآن اصلي را مطرح مي کند که اگر کسي خود اقدام به احسان مي کند، ديگران موظف به او ياري او هستند، يا دست کم موظفند هر گونه مشکل دست وپا گير را از جلوي او بر دارندو او را تشويق کنند و کاري نکنند که او از کار نيکويش پشيمان و مأيوس شود. اگر در هنگام انجام خير به مشکلي و آفتي برخورد، چون نيت خير داشته و دارد، بر طبق قاعده احسان، بر او کيفري نيست، به همين دليل مي گويد: ما عَلَي الُْمحْسِنِينَ مِنْ سَبِيلٍ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ. (توبه/91). برنيکوکاران نبايد خرده گرفت و راه خدمت را برآنها بست. اگر کسي وقف مي کند، او را پشيمان و فرهنگ گرايش به وقف را دچار تزلزل کرد.
جالب اينکه عنوان احسان از عنوان تقواي خاص بيرون است. بسا افرادي که تقواي آن چناني ندارند، اما اهل نيکوکاري و خيرات و مبرات و بناکردن ابنيه و موقوفات هستند و لذا در قرآن با توجه به چنين واقعيتي وعده پاداش و معيت را به هر دو گروه به صورت جداگانه داده است. إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ (نحل/128). خدا يار وياور کساني است که تقوي پيشه کنندو کساني که اهل احسان باشند. با چنين تفسيري يکي از ابعاد و اوصاف احسان، وقف مي شود.
سبيل الله
کلمه سبيل در قرآن، 116 بار استعمال شده که عمدتاً به سبيل الله در بُعد ايجابي و سلبي در مال و جان و حتي هجرت و جهاد بکار رفته است. سبيل خدا در حوزه مال، يکي از مفاهيم اجتماعي مربوط به وقف است که از يک سو جهتگيري رفتار مسلمانان را تعيين مي کند، که بايد کار آنان در مسير الهي باشد. و از سويي يکي از مصارف زکات و انفاقات را که کارهاي برجاي مانده باشد، را راهنمايي مي کند. وَ أَنْفِقُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَيْدِيکُمْ إِلَي التَّهْلُکَةِ (بقره/195). مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ (بقره/261). البته براي روشن کردن سبيل، قيودي تعيين مي شود، مانند اينکه نبايد همراه با منت و اذيت باشد: الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لا يُتْبِعُونَ ما أَنْفَقُوا مَنًّا وَ لا أَذيً لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ. (بقره/262).
حتي يادآور مي شود که اگر چنين شد، موجب باطل شدن آن مي گردد و از اين رو نقش حضور خدا در نيت، افزون براينکه مشوق عمل مي شود، هدايت گر شيوه ادا و جهت دهنده آن مي شود: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي کَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ (بقره/164). و در برابر الگوي مصرف و انفاق سبيل الله، راه درست را که در جهت رضاي الهي يعني: ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ است، مشخص مي کند: وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَيْنِ (بقره/265). البته در برابرانفاق و وقف در بُعد سلبي، صَد عن سبيل الله (آل عمران/99) و سست شدن سبيل خدا (آل عمران/146)، گمراه شدن از سبيل (انعام/116) و برگزيدن سبيل مفسدين (اعراف/142) و امور ديگري بکار رفته که روشنگر اين مفهوم در شبکه معنايي گسترده آن و جهت گيري هدايتي و تربيتي فعاليت اقتصادي و اجتماعي و جهت معنوي راه و سبيل است.
جالب اينکه کلمه: ابْنَ السَّبِيلِ هم که براي برجاي مانده در راه استعمال مي شود، در اين سياق قرار مي گيرد: وَ آتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ.(بقره/177).
نتيجه آنکه وقف از کارهايي است که در راه خدا مي تواند و بايد باشد، و جهتگيري الهي دارد. خرج کردن براي مردم در صورتي است که براي خدا باشد، هريک از امور خانوادگي و اجتماعي سبيل خدا است. هرچند اگر کسي با نيت ديگري وقف کرد. البته از درون افراد باخبر نيستيم و نيت آنان را نمي دانيم و با توجه به واقعيات که انسان را به سوي وقف کردن بر مي انگيزاند، مانندحب به نفس، که انگيزه نيرومندي است تا شخص را به سوي بسياري از کارهاي اجتماعي سوق دهد، دليلي بر منع آن نيست، بلکه چون براي ديگران است، تشويق و تأييد شده است.
حسنه
کلمه حَسَنَه در قرآن، 28 بار استعمال شده که عمدتاً به نيکي هاي اجتماعي در شبکه و ساختار اللهي در بُعد ايجابي تفسير مي شود. نيکي کردن در راه خدا در حوزه مال، نيز يکي از مفاهيم اجتماعي وحي مربوط به وقف است: راغب اصفهاني حسنات را متناسب با بافت، گاه به معناي سخن، مال و گاه همسر و گاه رفتار هاي معنوي و بلکه براي مطلق خوبي کردن معنا کرده است. در پيامي کلي در جهت تشويق به انجام حسنه فرموده است: مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَلا يُجْزي إِلاَّ مِثْلَها وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ. (انعام/160). و در برابر، يادآور شده که هر کار نيکي که در اين دنيا بياوريد، خداوند ناديده نمي گيرد و پاداش آن را خواهد داد: إِنَّ اللَّهَ لا يَظْلِمُ مِثْقالَ ذَرَّةٍ وَ إِنْ تَکُ حَسَنَةً يُضاعِفْها وَ يُؤْتِ مِنْ لَدُنْهُ أَجْراً عَظِيماً (نساء/40). بلکه افزون خواهد ساخت: وَ مَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيها حُسْناً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ. (شوري/23).
صدقه
کلمه صدقه به معناي اعطاي مال، در قرآن پنج بار بکار رفته که در اين شبکه معنايي نيز منطبق بر وقف و ناظر به دستورات اخلاقي در سطح و شيوه پرداخت مال است، مثلاً فرموده که اين پرداخت نبايد همراه با منت و اذيت و براي تظاهر و ريا باشد: لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذي کَالَّذِي يُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ (بقره/164).حتي مي فرمايد که سخن خوب بهتر از صدقه اي است که به دنبالش اذيت و آزار باشد: قَوْلٌ مَعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مِنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُها أَذيً وَ اللَّهُ غَنِيٌّ حَلِيمٌ (بقره/263). در جهان بيني قرآن، يکي از راه هاي تزکيه و پاک کردن دل و تزکيه نفس دادن، صدقه و جداکردن بخشي از اموال معرفي شده است: خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّيهِمْ بِها (توبه/103). در روايات رسيده هم موضوع انقطاع عمل انسان پس از مرگ آمده و از آن: «صدقةٌ اجراها لله في حياته فهي تَجرِي له بَعد وفاته»، تعبير شده است. از اين رو، فقها و محدثان به پيروي از روايات اهل بيت، کتاب وقف را کتاب الوقوف و الصدقات گرفته و با اين عنوان مطالبي در اهميت وقف و شرايط و آداب آن سخن گفته اند.
ايثار
ايثار و از خود گذشتگي، يکي ديگر از کلمات کليدي براي وقف مي تواند باشد. اين صفت اخلاقي که قرآن آن را ترويج و از آن به عنوان يکي از نمونه هاي عالي انساني، ياد مي کند، جايي است که شخص در زندگي شخصي قناعت و از ولخرجي و حتي رفاه زياد پرهيز مي کند و اموالي را مي اندوزد، اما آنها را وقف مي کند.: وَ يُؤْثِرُونَ عَلي أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/9). و هر چند در خودشان نيازي مبرم باشد، آنها را برخود مقدم مي دارند. و هرکس از خست نفس خود مصون ماند، ايشانند که رستگارانند. در الگوي قرآني به درجه اي بالاتر از آن، يعني صورتي که نان خود را در حالت گرسنگي و شدت احتياج به ديگران مي دهد، آمده است: «وَيُطْعِمُونَ الطَّعَامَ عَلَي حُبِّهِ مِسْکِينًا وَيَتِيمًا وَأَسِيرًا.إِنَّمَا نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لَا نُرِيدُ مِنکُمْ جَزَاء وَلَا شُکُورًا.إِنَّا نَخَافُ مِن رَّبِّنَا يَوْمًا عَبُوسًا قَمْطَرِيرًا.فَوَقَاهُمُ اللَّهُ شَرَّ ذَلِکَ الْيَوْمِ وَلَقَّاهُمْ نَضْرَةً وَسُرُورًا.». (انسان/8- 11) وطعام را در عين دوست داشتنش، به مسکين و يتيم و اسير انفاق مي کنند و مي گويند: ما شما را فقط براي خشنودي خدا اطعام مي کنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسي را از شما نداريم. ما از پروردگارمان در روزي که روز عبوس و بسيار هولناکي است مي ترسيم. پس خدا نگه دار آنان از آسيب و گزند آن روز است و شادابي و شادماني به آنان عطا مي کند.
الباقيات الصالحات
اين واژه دو بار در قرآن بکار رفته است، يکي در سوره کهف و ديگري در سوره مريم، دو سوره اي که پشت سرهم در مصحف آمده و هر دو بارٍ اين کلمه ناظر به کارهاي خير اجتماعي و ماندگار و در تشويق به کارهاي نيک و در برابر زندگي زودگذر و مادي براي پس از مرگ توصيف شده است. به عنوان نمونه آمده است: الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاً. (کهف/46). نيکي هاي ماندگار از نظر پاداش نزد پروردگار بهتر و از نظر آرزوها بهتر است. در فقه اسلامي يکي از اوصاف وقف به عنوان باقيات صالح و صدقه جاريه آمده و در روايات رسيده از اهل بيت هم به همين عنوان صدقه اي که براي فقراي مسلمين از اهل صدقه توصيف شده است. و از امام صادق (ع) با توجه به خلود خواهي انسان روايتي نقل شده است: ليس يَتبَعُ الرجل بَعدَ مَوتِهِ مِنَ الَاجر اِلّا ثَلاثَ خصال: صَدقةٌ مَبتولةٌ لاتُورَث، او سُنةٌ هُديً يُعملُ بها مُوته، او وَلدٍ صالح يَدعُو له. پاداشي پس از مرگ، انسان را دنبال نمي کند، جز اينکه سه ويژگي داشته باشد، صدقه اي وقف کند، يا سنت نيکويي در جامعه ايجاد کندکه پس از مرگ او رايج شود، يا فرزند صالحي که او را دعا کند.
بنابراين، از مهم ترين واژه هاي کليدي وقف در قرآن کريم، همان واژه هايي هستند که در تشويق به پرداخت مال و ثروت و بي اعتباري دنيا و ترجيح امر آخرت آمده که در شناخت اين ارزش اجتماعي و جهت گيري و نظامندکردن آن نقش مؤثري دارند و با تکيه برآنها مي توان کاربردهاي معنايي و هدايتي و تربيتي و برنامه ريزي آن را تعيين کرد و اين فرهنگ را درجامعه گسترش داد، يا از آن اصول و قواعدي در باره وقف استخراج کرد. در واقع بدون توجه به اين مجموعه از آيات، نمي توان نظام و جهت گيري وقف را در قرآن تعريف کردو گستردگي آموزهايي که قرآن در حوزه معنايي و فرهنگ سازي وقف، بيان کرده به دست آورد، از اين رو، براي فهم ديني وقف، بايد اين کليد واژه ها را در يک نظام مرتبط معنايي لحاظ کرد، نه اينکه آنها را جدا از يکديگر تصور نمود.
مباني قرآني وقف
در بحث مباني وقف در قرآن کريم، ما با دو دسته از آيات برخورد مي کنيم. دسته اي از آيات، ناظر به جهان بيني انسان مؤمن و مبين مباني عام رويکرد است، يا تشويق و يا تحذير در پي آمد ترک وقف مي باشد، مانند اين دسته از آيات که حيات جاويدان عالم ديگري است و هرچه انسان از لذت ها و کامروايي هاي ابدي و دائمي و بدون کمبود مي خواهد، بايد در عالمي ديگر جستجو کند و بداند که تمام کامروايي ها در اين دنيا سر انجامي دارد و در پي آن جهاني ديگر آغاز مي شود و اين حيات پس از مرگ است که جاويدان است. ماننداين آيه شريفه: وَ ما أُوتِيتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَمَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ زِينَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ أَبْقي أَ فَلا تَعْقِلُونَ. (قصص/60). دنيا چيزي جز لهو و بازي نيست: وَ ما هذِهِ الْحَياةُ الدُّنْيا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوانُ لَوْ کانُوا يَعْلَمُون (عنکبوت/64). دنيا نبايد شما را بازي دهد و از ياد خدا غافل سازد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (منافقون/9) «اي مومنان ،اموال و فرزندان ، شما را از ياد خدا غافل نکند. هر کس چنين کند زيانکار است.» يا در جايي که انسان نه درست از اين جهان بهره ببرد و نه عملي و کاري که براي آن سرا داشته باشد: خَسِرَ الدُّنْيا وَ الآْخِرَةَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِينُ. (حج/11).
دراين بخش از آيات ، جهت دنيا و علاقه افراطي به اموال و فرزندان و دنيا دوستي(به عنوان دو سنبل عمده داراييهاي دنيوي) نفي گرديده است. يا چيزهايي که مانع به وقف مي شود و از آفاني ياد شده است که مي توان بدان در تربيت قرآني اشاره کرد، مانند: اسراف و تبذير، اتراف و...، که اين زياده روي (اسراف) و بيهوده خرجي (تبذير) و عيش و نوش و خوشگذراني (اتراف) ناپسند بوده، نه تنها داشتن مال و مصرفهاي عادلانه است، چنانکه در قرآن مي خوانيم: «... اِنَّ اللهَ لا يُحِبُّ المُسْرِفِينَ» (انعام/141) و «اِنَّ المُبَذِرِيْنَ کَانُوا اِخْوَانَ الشَّيَاطِينَ.». (اسراء/27). يا مطالبي در جهت گرايش به وقف فراهم مي سازد، مانند اعتقاد به عالم آخرت. چنين مباني در رشد و گسترش وقف تأثير به سزايي دارد.
و دسته ديگر، که مبين مباني ويژه و به طور مشخص دستور العمل هاي خاص در حوزه وقف صادر مي کند و نظام و جهت گيري اين ارزش و خواسته انساني را تقويت و نهادينه مي کند. البته آنچه در اين مقاله پيگيري مي شود، بيشتر همين دسته از آيات است.
چگونگي تشويق ها
گفتيم کلمه وقف در قرآن نيامده و موضوع آن به طور خاص مطرح نشده، اما به صورت کلي، هم مشروعيت آن پذيرفته شده، و هم به صورت کلي به انجام خيرات و نيکي ها، هديه اموال براي مستمندان، درماندگان، تشويق شده و هم مباني و اصولي در جهت نگهداري و خيانت نکردن در اموال وقفي بيان شده است. اين تشويق ها در قالب موضوعات گوناگون رهنمود داده شده است.
تشويق به وقف
گفتيم نقش آموزهاي ديني در رويکرد به اخلاق و عمل اهميت بسياري دارد. مال دوستي در نهاد انسان است. وَ إِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ (العاديات/8). در صورتي که دربرابر اين غريزه مي تواند اعتقاد به حيات جاويدان و پاداش عمل صالح جايگزين شود. تبلور اين اعتقاد درحس نوع دوستي، احترام و جلب محبت ديگران، برجاي گذاشتن نام نيک و پوشش دادن به چيزي که فرد دوست دارد که هميشه بماند، در آموزه هاي قرآن تشويق شده که اين تشويق ها به تعبير هاي مختلف آمده است. مانند اينکه از بهترين اموال خود انفاق کنيد، يا آنچه از زمين بيرون مي آوريد براي ديگران سهمي در نظر بگيريد: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَيِّباتِ ما کَسَبْتُمْ وَ مِمَّا أَخْرَجْنا لَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ. (بقره/267). صدقه جاريه در زندگي انسان مانند دانه اي است که هفت خوشه بروياند که در هر خوشه صد دانه باشدکه همواره در حال افزايش است و اگر خدا بخواهد چند برابر مي کند: مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِي کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللَّهُ يُضاعِفُ لِمَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيمٌ. (بقره/261). و آنچه نمي دهيد، مانند آتشي است که مي سوزد و خاکستر مي شود.
وقف کردن مثل آن باغي است که بر فراز پشته اي قرار دارد که اگر رگباري بر آن برسد، دوچندان محصول برآورد و اگر رگباري هم بر آن نرسد، باران ريزي براي آن بس است: وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ کَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصابَها وابِلٌ فَآتَتْ أُکُلَها ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْها وابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. (بقره/266).
در جايي ديگر هشدار مي دهد که اين اموال را براي چه مي خواهيد نگه داريد، انفاق کنيد که روزي فرا مي رسد که در آن نه دادو ستدي است و نه دوستي و نه کسي که از شما شفاعت کند: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فِيهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ (بقره/254). و بدانيد که آنچه براي خود نگه مي داريد تمام شدني است و آنچه براي ديگران وقف مي کنيد باقي خواهد ماند: ما عِنْدَکُمْ يَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ (نحل/96). زيرا از آنچه انسان دوست دارد و براي خود مي خواهد، بايد وقف کند: لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّي تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ. (آل عمران/92). هرگز به نيکوکاري نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد، انفاق کنيد؛ و از آنچه انفاق مي کنيد، قطعاً خدا بدان دانا است.
پس در آموزهاي قرآني بهترين کار آن است که انسان پيش از مرگ به صورت مستمر براي خويش انجام دهد: وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَيْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ هُوَ خَيْراً وَ أَعْظَمَ أَجْراً وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ. (مزمل/20). و هر کارخوبي براي خويش از پيش فرستيد آن را نزد خدا بهتر و با پاداشي بيشتر باز خواهيد يافت.
تشويق از راه نشان دادن معيار انساني و شخصيت
از نظر قرآن معيار انساني، ايمان و عمل صالح است. يکي از اين اعمال صالح، نيکوکاري است که پس از عقيده درست، مطرح شده است. به عبارت ديگر بهره گيري درست از اموال در جهت صرف آن براي خويشاوندان و يتيمان و در ماندگان و گدايان و در راه آزادگردن بندگان معيار انسانيت و ايمان است که مي تواند در شکل وقف هم باشد و با اين معيار باشد که مي فرمايد: لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ الْکِتابِ وَ النَّبِيِّينَ وَ آتَي الْمالَ عَلي حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائِلِينَ وَ فِي الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَي الزَّکاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذا عاهَدُوا وَ الصَّابِرِينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/177). نيکوکاري آن نيست که روي خود را به سوي مشرق و يا مغرب بگردانيد، بلکه نيکي آن است... که مال خويش را با وجود دوست داشتنش به خويشاوندان و يتيمان و در ماندگان و گدايان و در راه آزادگردن بندگان بدهد. حتي ممکن است اين تصور ايجاد شود که به آنان در اثر انفاق و وقف زيان برسد، مي فرمايد: وَ ما ذا عَلَيْهِمْ لَوْ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الآْخِرِ وَ أَنْفَقُوا مِمَّا رَزَقَهُمُ اللَّهُ وَ کانَ اللَّهُ بِهِمْ عَلِيماً (نساء/39). و اگر به خدا و روز باز پسين ايمان مي آورند، و از آنچه خدا به آنان روزي داده، انفاق مي کردند، چه زياني بر ايشان داشت؟ و خدا به کار ايشان دانا است.
منبع: اوقاف
در ادامه بخوانید: