پاسخ به:بداهه سرایی راسخونی ها
جمعه 26 آذر 1395 12:30 PM
((درسی از کودکی پیامبر ))
از حلیمه خواستی روزی نبی تا به صحرا پانهد زیبا سخی
اذن صحرا داد تا صحرا رود همــدل و همره برادر ها شود
گشت همراه بـــرادر ها روان جان عالــــم با صفا و مهربان
شانه زد دایه به مویش ازکرم کرد خوشبوگل لباسش محترم
مهره ای در گـردن زیبای او کرد آویزان دو دست نیک رو
ازسر فهم و کرم کردی سؤال آن مراد اهل دین و بی مثال
چیست این مهره حلیمه باز گو؟ بهــر چـه آویخیتی زیــر گلو؟
گفت اینها حـافظ جــانند بـدان ای محمد مهره را نیکو بخوان
مهره بگشود وبگفتی این سخن مهره کی حافظ بود برجان من
حافظم باشد کریم و کــرد گار خالقم وان صاحب لیل و نهار
مهره پس داد برفتـــی با وقار در تفکــر شـد حلیمــه بــردبار
فی البداهه: منصور مقدم