پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)
پنج شنبه 18 آذر 1395 6:33 PM
بعدازظهر یکی از روزها خیلی خسته بودم و دنبال جایی برای استراحت مختصری می گشتم که با یه کلاس خالی مواجه شدم . چون از ساعت شروع کلاس گذشته بود و کسی در آنجا حضور نداشت طبق روال معمول کلاسی در آنجا تشکیل نمی شد . من هم از فرصت استفاده کردم و در رو بستم و پشت میز استاد مشغول استراحت شدم . با اینکه یک بار احساس کردم صدای سخنرانی می یاد ولی چون در عالم خواب بودم به آن اهمیتی ندادم و به استراحت خود ادامه دادم . وقتی برای بار دوم صدای یکی از استادانمون به گوشم رسید احساس کردم مساله جدی است و کم کم سعی کردم به عالم خودمون بیام . بیدار شدن همانا، خود را درکلاس درس وپشت میز استاد در حال تدریس دیدن همانا! در اون لحظه می خواستم زمین آغوش گرم خود را برام بگشاید . من که اگه مدتی دیگه اونجا ایستاده بودم به آب روان تبدیل می شدم با عذر خواهی از کلاس خارج شدم بعدا فهمیدم که کلاس فوق با هماهنگی قبلی با تاخیرشروع شده بود و پسری هم در اون کلاس نبود که منو بیدار کنه و تلاش محترمانه استاد برای بیدار کردن من هم بی نتیجه مانده بود.