پاسخ به:خاطرات دانشگاهی (روز دانشجو + امتیاز وِیژه)
پنج شنبه 18 آذر 1395 1:15 PM
به نام خدا
سلام
روز دانشجو با تاخیر مبارک
سه تا اتفاق رو تعریف میکنم : تلخ ، متوسط و شیرین
اتفاق تلخ اینکه اواسط تحصیلم 35 روز در آی سی یو بستری شدم و من بعدش انقد اذیت شدم که مجبور شدم انصراف بدم ، خیلی سخت بود. من واقعا با جدیت تمام درس خوندم ، زمستون اون سال دود چراغ نفتی به چشمم میرفت موقع درس خوندن و رشته و دانشگاه مورد علاقه ام قبول شدم ولی مجبور شدم از ادامه تحصیل انصراف بدم ولی راضی ام به رضای خدا
اتفاق بعدی مربوط میشه به یه شب تو خوابگاه که برا یکی از بچه های اتاق بغلی جشن پتو گرفتیم، ای آقا لامپارو خاموش کردیم انقد کتک خورد بنده خدا. یکی از بچه هامون هم یه بالشت خیلی سنگین داشت که اگه کسی رو باهاش میزدیم قطعا تعادلش به هم میخورد. نکته جالبش سر رسیدن سرپرست خوابگاه بود ، من همیشه احتیاط میکردم و زیاد وارد گود نمیشدم یه لحظه در اتاق باز شد و من تو تاریکی یه شخص بلند قامت دیدم که شلوار راحتی و زیرپیرهن تنش بود. فکر کردم مجتبی رفیقمونه که از ارکان اصلی این برنامه ها بود و الان خلف وعده کرده! خیز برداشتم بگیرمش و بندازمش وسط که بچه ها حسابشو برسن که ناگهان لامپا روشن شد!!! سرپرستمون وقتی ژست منو دید و بالشت دستم دو سه قدم رفت عقب و گفت فلانی ام فلانی ام ، همه خشکمون زد از خجالت آب شدیم ، بار اول بود با همچین لباسایی میدیدمش
اومد داخل و تختا و بالشتا رو بررسی کرد و اون بالشت سنگینه رو هم دید گفت تخلف کردید از خونه بالشت آوردید در ضمن تخلف به کنار چطور اینو تا اینجا آوردید؟
با بچه ها رفیق بود بعد از اون هروقت میومد و بی نظمی میدید با همون بالشت چندتا بهمون میزد و میرفت
و اما اتفاق شیرین
من الانم دانشجوام. خداروشکر خانم مورد علاقه ام رو بین دانشجوهای کلاسمون پیدا کردم و به لطف خدا در تدارک آشنایی خانواده هامون هستیم. دعامون کنید حتما
آشنایی مون از اونجا شروع شد که ایشون یه سوال از استاد پرسیدن و استاد گفتن اگه کسی جواب ایشون رو بده یه نمره ای پیش من داره و فقط من جواب دادم