0

عملياتهاي دفاع مقدس > حماسه‌هویزه

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

پاسخ به:عملياتهاي دفاع مقدس > حماسه‌هویزه-پيروزي اوليه و حماسه بعدي
پنج شنبه 16 دی 1389  12:01 PM



عمليات نصر (هويزه) پس از 15 دقيقه اجراي آتش تهيه در ساعت 10 صبح روز 15 دي ماه 1359 با حمله هماهنگ شده تيپ 3 همدان از محور جاده حميديه- سوسنگرد و تيپ 1 قزوين از جنوب هويزه آغاز شد. تيپ 3 كه حمله خود را از منطقه ابوحميظه آغاز كرده بود به سرعت به سوي مواضع دشمن پيشروي كرد ولي تيپ 1 قزوين در جنوب هويزه چنين سرعتي نداشت. تيپ 3 طي دو ساعت به كرخه ريده و توانست با استفاده از پل‌هاي احداثي دشمن از رودخانه عبور كرده و به كرانه جنوبي كرخه كور برسد. در اين محور در طول 6 ساعت نيروهاي عمل كننده توانستند مناطق جنوبي كرخه كور را آزاد ساخته و ضربات محكمي بر نيروي دشمن وارد آورند. نيروهاي عراقي كه شديداً غافلگير شده بودند با به جا گذاشتن توپخانه خود به دو كيلومتري جنوب كرخه كور عقب‌نشيني كردند و در حدود 8000 نفر از افراد آنها به اسارت در آمدند. ليكن به دليل تأخير نيروهاي محور كارون در عبور از اين رودخانه و برخورد آنها به ميدان مين پادگان حميدو منطقه جفير كه عقبه دشمن محسوب مي‌شدند و از اهداف مرحله اول بودند دست نخورده در اختيار دشمن باقي ماندند.

 

 


طبق طرح عمليات مرحله دوم حمله روز بعد، ساعت 8 صبح شروع شد. نيروهاي زرهي و پياده به سوي پادگان حميد و منطقه جفير اقدام به پيشروي كردند. در مقابل تعدادي از تانك‌هاي دشمن در حوالي ام‌الغفار و ام‌الفصيح متمركز شده و با آرايش نظامي جناح جنوبي لشكر زرهي 16 را مورد تهديد قرار دادند. ضد حمله آنها در ساعت 50/9 از سمت شرق و جنوب به يگانه‌هاي لشكر 16 آغاز شد. يگانهاي عراقي با وجود ضربات سختي كه روز قبل متحمل شده بودند با در دست داشتن پادگان حميد از توان پشتيباني و تحرك بالايي برخوردار بودند. نيروهاي خودي سرمست از پيروزي اوليه دشمن را دست كم گرفته و از تثبيت مواضع جديد غافل شده و تلاشي در تحكيم موقعيت بدست آمده به عمل نياوردند. سنگري ايجاد نكرده و خاكريزي بر پا نداشتند از روز قبل تانك‌هاي عراقي در صحنه باقي مانده و برخي افراد به جمع‌آوري غنائم مشغول شدند. فقدان تجربه در مقابل ضد حمله و كمبود مهمات و ضعف تداركات دست در دست هم داده و موازنه قدرت را در صحنه نبرد به ضرر نيروهاي خودي دگرگون ساختند. در ساعت 11 كل نيروهاي لشكر 16 زير آتش شديد توپخانه دشمن قرار گرفت و در غرب سوسنگرد نيروهاي دشمن به حركت در آمدند حضور هواپيماهاي دشمن در آسمان منطقه و بمباران مواضع نيروهاي خودي اوضاع را برآشفت. تانك‌هاي عراق به هزار متري محل استقرار تيپ رسيدند. شديدترين جنگ تانك‌ها در طول جنگ بين لشكر 16 زرهي و لشكر 9 زرهي دشمن درگرفت و تا ساعت4 بعدازظهر ادامه يافت. در اين ساعت فرمانده گردان زرهي جهت تجديد قوا و اقدام مجدد، دستور يك خيز عقب‌نشيني را صادر كرد كه با رسيدن دستور به گردان تمام نيروهاي زرهي مستقر در منطقه به سرعت صحنه را ترك كرده و به جاي يك گام چندين گام عقب نشستند. در اين موقع كه نظم نيروها به هم ريخته بود هواپيماهاي نيروي هوايي ارتش در‌آسمان منطقه ظاهر شده و اشتباهاً به جاي مواضع دشمن نيروهاي خودي را بمباران كردند كه اوضاع را بدتر كرد.
نيروهاي پياده سپاه كه حدود 5/1 كيلومتر جلوتر از تانك‌ها مشغول جنگ بودند از اين دستور خبر نداشتند و علاوه بر فاصله فوق دو عامل ديگر هم در عدم آگاهي آنها موثر بود يكي گردو غبار صحنه نبرد كه ديد نيروهاي پياده را بسيار كاهش داده بود و ديگري عقب‌نشيني نيروهاي زرهي با به جا گذاشتن تانك‌ها در صحنه نبرد كه از دور نشان مي‌داد. آنها هنوز در حال مقاومت هستند. به اين ترتيب با اين عقب‌نشيني نيروهاي سپاهي در منطقه جامانده وبه محاصره تانك‌هاي دشمن در آمدند. مسعود انصاري يك از بازماندگان اين حمله مي‌نويسد:
«تعدادي از تانك‌هاي چيفين در صحنه بودند و ما خيال مي‌كرديم كه ارتش هنوز دارد مقاومت مي‌كند... يكي از تانك‌هاي عراقي در جاده به بيست سي‌متري ما رسيد، حسين[علم‌الهدي] با اشاره به من گفت: «برج تانك را بزن». من هم زدم و خود حسين هم زد. دو تا تانك ديگر نيز با آرپي‌چي زده شد و براي چند دقيقه پيشروي آنها متوقف گرديد. در اين عمليات با وجود اينكه ما بي‌سيم داشتيم ارتش عقب‌نشيني‌اش را به ما خبر نداد. من خودم چندين بار معرف لشكر را صدا زدم كه جريان چيست؟ گفت «به گوش باش» چند بار ديگر صدا زدم گفت: «تيپ 1 دارد تغيير موضع مي‌دهد.» بعد از چند دقيقه ديگر ارتباط با قطع شده بود تا اينكه محاصره شديم. همه بچه‌ها مقاومت كردند. چنانكه در كانال كوچكي كانال كوچكي كنار جاده بيش از 50 نفر شهيد شدند.»
برادر عبيات يكي ديگر از بازماندگان اين حماسه مي‌گويد:
آنجا بيابان بازي بود تنها چيزي كه مشاهده مي‌شد بوسته‌هاي علف بودند. صداي انفجارهاي پي‌در پي خمپاره‌ها، توپها و رگبار شديد تيربارهاي تانك، دشت را پركرده بود. برادران ما در لابلاي بوته‌ها به شكل سينه‌خيز جلو مي‌رفتند. در حاليكه تيره بارها به شدت مشغول شليك بودند و تيرها از همه طرف به سوي بچه‌ها روانه مي‌شدند. منتهي براساس تحليلي كه برادر علم‌الهدي گفته بود آن نيروي ايمان بود كه نقش اساسي در حركت برادرها داشت. آنها در پشت دو تل خاك سنگر گرفته بودند و در كل حدود 20 الي 30 گلوله آر.‌پي‌.جي در آنجا وجود داشت. تصميم‌گيري براي عقب‌نشيني ديگر دير شده بود و بچه‌ها ماده مقابله بودند. حسين درتل خاك سمت چپ جاده بود.»
محمدرضا باستي يكي ديگر از بازماندگان حماسه هويزه در خاطرات خود در مورد حوادث اين محاصره و خروج از آن مي‌نويسد:
«حسين و محسن به من گفتند: شما آر‌پي‌جي نداريد، برويد كه كشته مي‌شويد. درست يادم نيست حسين خودش آر‌پي‌جي داشت يا نه. خلاصه او ما را روانه كرد كه در آنجا نمائيم ما حدود 100 متر بيشتر نرفته بوديم كه برگشتيم پشت سربچه‌ها را ببينيم. ديديم حسين يك گلوله آر.‌پي‌.جي به طرف تانك عراقي شليك كرد كه حدود يك متر از بالاي تانك رد شد. تانك‌ها همچنان جلو مي‌آمدند كه بچه‌ها يكي از آنها را زدند و بقيه سرجايشان متوقف شدند ما حدود 300 متر عقب آمده بوديم كه يك مرتبه ديديم تانك‌هاي عراقي از طرف راست جاده (سمت هويزه) به سوي مواضع ما مي‌آيند... ما محاصره شده بوديم. رگبار تانك‌ها قطع نمي‌شد. بچه‌ها يكي ‌يكي‌ داستند تير مي‌خورد. خون از بدن آنها سرازير بود. بچه‌ها سينه‌خيز جلو مي‌آمدند. در اين حال مسعود انصاري هم داشت خودش را جو مي‌كشيد. از او سراغ حسين، محسن و جمال را گرفتن و او گفت: آنها را به رگبار بستند و هر سه شهيد شدند.»
در اين حماسه حدود 140 نفر از نيروهاي مومن، متعهد، تحصيل كرده و انقلابي از اعضاي سپاه و بسيج كه تعدادي از آنها از دانشجويان پيرو خط اما بودند به شهادت رسيده و تعدادي نيز با تن مجروح و با استفاده از تاريكي شب خود را به نيروهاي خودي رساندند تا به عنوان پيام‌آوران حماسه هويزه رسالت سنگين‌تري را بر دوش بگيرند.

ويژگيهاي عمليات و حماسه هويزه
حماسه هويزه كه در طول دو روز عمليات بوجود آمد، محصول فرايندي بود كه در ساختار نيروهاي نظامي كلاسيك و انقلابي و نظام سياسي ريشه داشت و اثرات و پيامدهاي ماندگاري در طول هشت سال جنگ عراق عليه ايران برجاي گذاشت. ويژگيهاي عمليات و حماسه هويزه با توجه به اهداف، نيروهاي عمل كننده و نتايج آن در سه مقوله ناهماهنگي هدف و وسيله، ناهمگوني نيروهاي عمل كننده و جدايي آنها در عمل قابل طرح است.
1) ناهماهنگي هدف و وسيله: يكي از رموز موفقيت هر تصميمي ميزان هماهنگي ميان اهداف موردنظر و توانايي رسيدن به آن است. اهداف به لحاظ ميزان اهميت تقسيم‌بندي و با توجه به ميزان اولويت و تواني كه جامعه به آن اختصاص مي‌دهد راه كارهاي رسيدن به آن مشخص مي‌شود. براي رسيدن به هدف توانايي جامعه نقش اصلي را دارد. هدفها مي‌توانند مهم باقي بمانند و حتي به صورت آرمان در جامعه مطرح شده و گامهاي آهسته و پيوسته‌اي براي رسيدن به آنها نيز برداشته شود ولي سرعت عمل در رسيدن به هدف تنها در سايه توانائيهاي جامعه سنجيده مي‌شود. اگر چنين تواني در جامعه نباشد تخصيص امكانات براي رسيدن به آنها بدون در نظر گرفتن عامل زمان موجب نابودي امكانات محدود جامعه خواهد شد.
در عمليات هويزه ميان اهداف موردنظر و توان خودي هماهنگي وجود نداشت. اهداف وسيع و گسترده، توان ضعيف و محدود بود. توان چهار تيپ زرهي و چند گردان پياده براي جنگ با ارتش عراق كه با آمادگي كامل و تجهيزات پيشرفته تهاجم خود را شروع كرده، جلو آمده و بدون اينكه ضربه سنگيني را تحمل كند، استقرار يافته بود، آرماني مي‌نمود. از نظر صاحب‌نظران نظامي سرزمين وسيعي كه قرار بود طي عمليات هويزه آزاد شود، نه تنها از توان چنين استعدادي خارج بود اينكه چند برابر آن نيز قادر به باز‌پس‌گيري آن نبود. تصرف منطقه شلمچه در داخل عراق و كشاندن جنگ به شرق بصره بيشتر به رويا شباهت داشت تا واقعيت. اين ناهماهنگي زماني بيشتر آشكار مي‌شود كه نگاهي به توان تجهيزاتي ارتش عراق و ضعف‌هاي عملياتي خودي بياندازيم.
2) ناهمگوني‌ نيروهاي عمل‌كننده: علاوه بر تناقض موجود ميان هدف و وسيله، نيروهاي عمل كننده هم از كمترين هماهنگي و همگوني برخوردار بودند. اين ناهمگوني از آموزش نيروها تا استراتژي جنگ نمايان بود، در عمليات هويزه نيروهاي آموزش ديده ولي بدون تجربه ارتش در كنار در نيروهاي داوطلب مردمي و انقلابي كه تعدادي از آنها اصلاً سلاح نديده بودند قرار گرفتند. آنهايي كه انگيزه‌اي جزء دفاع از انقلاب اسلامي و كشور خود نداشتند. فقط به دنبال سلاحي بودند كه از وطن خود دفاع كرده و دين خود را ادا نمايند. نه دوره‌هاي آموزش نظامي گذرانده بودند و نه منسجم و سازمان يافته بودند. در كنار آنها نيروي ارتشي قرار داشتند كه به عنوان يك نيروي نظامي كلاسيك، آموزش ديده، سازمان يافته و تجهيزات پيشرفته و با انگيزه متفاوت آماده جنگ بودند.
اين نيرو هم هر چند آموزش ديده بود ولي تجربه جنگ را نداشت و فرار سران آن و قطع خريدهاي تسليحاتي از خارج ضربه شديدي بر توان آن وارد كرده بود. ساختار سازماني متفاوت دو نيروي نظامي، دو ديدگاه متفاوت را در استراتژي و تاكتيك مقابله با نيروهاي دشمن بوجود آورده بود. تاكتيك نيروهاي سپاهي و انقلابي عمدتاً برانگيزه‌هاي مذهبي و فردي نيروها استوار بود در حاليكه نيروهاي ارتشي بر يك جنگ كلاسيك زرهي و سازمان يافته تاكيد داشتند. در اولي فرد و ابتكارات فردي مطرح بود و در دومي سازمان و تجهيزات نظامي.
در عمل نيروهاي انقلابي در طول سه ماه جنگ با مقاومت در مناطق مختلف شهري، زدن شبيخون و اقدامات فردي و گروهي دشمن را متوقف كرده بودند و گروه دوم در پي‌انجام عمليات منظم و نسبتاً گسترده بود كه در آن هر كدام از اركان نيروي نظامي آنگونه كه آموزش ديده و سازمان يافته بود عمل كند. عمليات هويزه نخستين ادغام دو نيرو، و سازمان، دو استراتژي و دو انگيزه و هدف بود كه نقش مهم و موثري را در تحول، تكامل و تركيب و نقش او دو نيرو در سالهاي بعدي جنگ ايفا كرد.
3) جدايي نيروها در عمل: ناهماهنگي در عمل انعكاسي از ناهمگوني نيروها در اهداف، انگيزه، شيوه‌ها و آموزش و تجهيزات است. نيروهاي انقلابي با تجهيزات انفرادي يكي دو كيلومتري جلوتر از نيروهاي زرهي به جنگ مشغول بودند و ارتباط منسجمي ميان آنها و يگان زرهي وجود نداشت. نه تقسيم وظايف بود و نه تقسيم خطوط جنگ و نه تركيبي در نيروها بوجود آمده بود. كاري كه انجام شده بود قبول نيروهاي انقلابي براي انجام وظيفه در زير مجموعه يكي از تيپ‌هاي ارتش بود. در چنين شرايطي اگر عمليات موفق بود مشكلي پيش نمي‌آمد ولي موقعي كه عمليات نتيجه مطلوب را نداشت و بر فشار دشمن افزوده شد شكاف بالقوه ميان نيروها به جدايي بالفعل تبديل شده و هر كدام از آنها جداگانه به اتخاذ تصميم پرداختند. سازمان نيروها به هم ريخت و نيروهاي زرهي بدون اطلاع نيروهاي پياده كه در جلوي خط حمله بودند عقب‌نشيني كرده و آسيب‌پذيري آنها را افزايش دادند. در مقابل نيروهاي محاصره شده به دليل انگيزه‌هاي مذهبي نه تنها كمبود مهمات و استوار يك گام عقب‌نشيني را بهانه خروج از صحنه نبود قرار ندادند بلكه با فداكاري در محاصره دشمن به مقاومت خود ادامه داده و در نهايت تعدادي از آنها به شهادت رسيدند تا چنين مقاومت و انگيزه‌هاي پايه و اساس سازمانها و استراتژيهاي آينده باشد.
بالاخره عمليات هويزه تقابل دو استراتژي همسان ولي نامتقاران ارتش‌هاي كلاسيك ايران و عراق بود. اين عمليات با رويارويي دو نيروي زرهي آغاز شد و گسترد‌ه‌ترين جنگ تانك‌هاي بعد از جنگ اكتبر نام گرفت ولي با جنگ تانك و تن و بصورتي حماسي پاين يافت تا هر دو ارتش به توان و قابليت‌هاي خود بيشتر پي ببرد
.

 
 
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها